2  |  8

کارآفرین موفق ایرانی؛ عشق به کار، من را ماندگار کرد

کارآفرین موفق ایرانی؛ عشق به کار، من را ماندگار کرد

چرم مارال يعني چرم زيبا که به شما زيبايي بيشتر مي‌بخشد. پاي صحبت‌هاي سيدجلال حسيني، کارآفرين جوان، خوش‌ذوق و 38ساله‌اي نشسته‌ايم که موسس چرم مارال است و برايمان از کارش مي‌گويد و اين‌که چگونه شروع کرد و چگونه قد کشيد. اين‌که چرا چرم را انتخاب کرد و حالا که اسم‌ و نام‌ونشاني در اين صنعت به هم زده، براي آينده کسب‌وکارش چه برنامه‌هايي دارد. در ادامه قصه چرم مارال را بخوانيد.
صنعت چرم از چه سالي و چطور توانست پايش را به زندگي شما باز کند؟
سال دوم دبيرستان بودم که ديگر درس خواندن برايم جذاب نبود. براي همين ترک تحصيل کردم.  17سال بيشتر نداشتم که خيلي اتفاقي پدرم با فردي آشنا شد که کارگاه کوچکي را اداره مي کرد و به سبب آشنايي با پدرم پيشنهاد کار در کارگاه را به من داد. خوب به خاطر دارم که پدرم در واکنش به پيشنهاد مطرح شده سوالي را مطرح کردند: «حالا کار يادش ميدي يا نه؟» واقعيت اين بود که هدف فقط حرفه آموزي من بود و بس. سال 1374 بود که در کارگاه که آن زمان کاپشن چرم ميدوخت، شروع به شاگردي کردم. يادش بهخير روز اول کار استادکارم حرفي به من زد که هنوز به خاطر دارم. «تو حتما يه چيزي ميشي. شاگردهاي زيادي داشتم، اما همه شون واسه بازي و تفريح مي اومدن. اما معلومه تو اومدي کار ياد بگيري.» از آنجايي که به کار آزاد علاقه زيادي داشتم، انگيزه ام براي يادگيري بالا بود. براي همين فقط 90روز شاگردي کردم و بعد از آن با صاحبکار کارم را ادامه دادم. اگر اشتباه نکنم، يک سالي هم به همين طريق در آن کارگاه کار کردم. در آن دوران پنج ماه اول را که شاگرد بودم، روزي 250تومان دستمزد مي گرفتم، ماهي7000، يعني تنها کرايه رفتوآمدم بود. اما بااينحال ساعت 7:30 صبح دم پاساژ بودم. کارگاه کوچکي بود در يک پاساژ. ساعت هشت صبح در پاساژ باز مي شد. بااينحال تا ديروقت کار مي کردم. هميشه موقع برگشتن به خانه قابلمه غذايم صدا مي داد و من هم که بچه سال بودم و مي ترسيدم، براي همين هميشه چوبي در دستم بود تا اتفاقي برايم نيفتد. بعد از اينکه با صاحبکار کارم را شروع کردم، حقوقم شد 120هزار تومان. به تناسب ديگران دريافتي من بالا بود، چون با جديت کار ميکردم و ساعات طولاني کار خسته ام نميکرد.
آغاز قصه کارهاي شما به چه شکل بود؟
زمان خدمت سربازي فرا رسيده بود و من بايد به سربازي مي رفتم. به اصطلاح عامه شش ماه خدمت بودم که اولين کارگاه را با نام آشيانه چرم طبيعي مارال راه اندازي کردم. با يک چرخ، يک بسته چرم و يک ميز. تنها با 30هزار تومان نقدينگي که يک بسته چرم خريدم، البته 600 هزار تومان پسانداز داشتم و 200هزار تومان هم از يکي از دوستان چک گرفتم که شد پول چرخ. از آنجايي که سرمايه چنداني نداشتم، پيمانکاري کار ميکردم. به اين شکل که چرم را مي آوردند، کاپشن ميدوختم و دستمزد ميگرفتم. البته اين رويه کار هم به اين دليل بود که کيفيت دوختم بالا بود و طرف مقابل به اين کار راغب ميشد. بعد از مدتي برادر کوچکترم هم وارد اين صنعت شد و اين رويه ادامه داشت تا اينکه دو سال خدمت سربازي من به پايان رسيد. ساعتهاي طولاني کار ميکرديم. يادم ميآيد در 18سالگي سه، چهار شاگرد بزرگتر از خودم داشتم که کمي مديريت کردن بر آنها سخت بود. اما با همه اين اوصاف هيچوقت از کار زياد واهمه نداشتم و اگر ديگران، حتي شاگردانم، روزانه 10ساعت کار ميکردند، من ساعات طولانيتر نسبت به آنها کار ميکردم. صبح اول وقت زودتر از همه سر کار حاضر ميشدم و تا آخر شب سر کار بودم.
شما دوباره به کارگاهي که در آن شاگردي ميکرديد و با چرم آشنا شده بوديد، برگشتيد. البته اينبار به عنوان صاحب کارگاه و شعبه دوم خود را احداث کرديد. روايت آن به چه شکل بود؟
من از سربازي برگشته بودم و سخت کار ميکردم. برادرم همراهم بود و اين باعث دلگرميام بود. سه سال با کار زياد ادامه داديم تا اينکه متوجه شديم کارگاهي را که من در آن با اين صنعت آشنا شده بودم، به دلايلي براي فروش گذاشته اند. نقدينگي چنداني نداشتم، براي همين به صورت اقساط کارگاه را خريدم. مغازه مرغوبي نبود -مغازهاي کوچک در يک پاساژ- اما حسنش اين بود که سابقه چندساله داشت و شناخته شده بود. در آن برهه نيز صاحب کارگاه به پشتوانه صداقت مان کارگاه را بهطور اقساط به ما واگذار کرد. شعبه دوم که راه افتاد، انگيزهام چند برابر شد و بيشتر از گذشته کار ميکردم. در آن دوران نگهبان پاساژ ساعت 10:30، 11 شب در پاساژ را مي بست و مي خوابيد، و از آنجايي که من تا نيمهشب کار ميکردم، مجبور ميشدم او را بيدار کنم تا در را برايم باز کند. بعضي شب ها خوابش سنگين بود و بيدار نمي شد و من مجبور ميشدم از بالاي در آکاردئوني که يک فضاي 50،40 سانتي بود، به سختي بيايم بيرون. پنج سال مثل برق و باد گذشت و در گوهردشت شعبه سوم شکل گرفت. وقتي از کار زياد حرف مي زنم، به واقع يعني تلاش شبانهروزي آن هم با جديت. برايتان خاطرهاي را ميگويم تا متوجه سختکوشي من شويد. در دوراني که در اولين کارگاهم کار مي کردم، براي خريد چرم بايد ميرفتم همدان. به عادت هر روز صبح اول وقت کار در کارگاه را شروع کردم. تا ديروقت کار کردم و بعد تصميم گرفتم براي صرفه جويي در وقت شب به همدان بروم. بليت نداشتم و مجبور شدم جلوي اتوبوس بنشينم. از فرط خستگي خوابم برده بود و در همين حين سرم به شيشه اتوبوس خورده بود. اما خستگي زياد باعث شده بود متوجه درد آن نشوم. وقتي بيدار شدم، سرم متورم شده بود. درواقع شبانه روز کار مي کردم.
شما با وجود پشتکار زيادي که داشتيد، يک وقفه طولاني را تجربه کرديد. از آن دوران برايمان بگوييد.
گاهي اوقات اتفاقاتي مي افتد که هر چند با سرعت بالايي در حرکت هستيد، ناچار به يک ترمز شديد مي شويد. من هم از اين مسئله مستثنا نبودم و متاسفانه با اتفاقي که يکي از کارگرها رقم زد، من براي چهار سال در زمينه توليد ترمزم را کشيدم و ساکن شدم. دلزدگي بدي نسبت به توليد در من ايجاد شده بود و براي همين اجناس فروشگاهها را از بيرون تهيه ميکردم. در اين چهار سال براي خريد اجناس بازديدهاي زيادي از کارخانجات ايتاليا، چين و ترکيه داشتم و همين عامل باعث تجربه خوبي شد. چهار سال تجربه کسب کردم و به پشتوانه تجربياتم دوباره وارد عرصه توليد شدم. در آن بازه زماني چرم مارال پنج، شش فروشگاه داشت. در آن دوران تصميم گرفتم به نسبت بالا رفتن حجم توليد، فروشگاه اضافه کنم. يعني اگر 10درصد توليد افزايش مييافت، يک فروشگاه اضافه، يا يک نمايندگي واگذار ميکردم. خوشبختانه کالاي ما بازار خود را يافته بود و اين دليلي نداشت جز اينکه سعي مي کرديم کالاي باکيفيت و متفاوت از محصولات مشابه داخلي به دست مصرف کننده بدهيم.
دليل ماندگاري سيدجلال حسيني در صنعت چرم؟
عشق به کار من را ماندگار کرد. من کارم را دوست داشتم و از آنجايي که پيشرفتم را به صورت ثانيه اي مي ديدم، برايم لذتبخش بود. همزمان با من حدود 10شاگرد ديگر هم در کارگاه شاگردي ميکردند. از اين تعداد تنها هفت نفر همزمان با من مغازهاي براي خود دست وپا کردند. اما در حال حاضر هيچکدام در صنعت چرم نيستند و به شغل هاي ديگري رو آورده اند. از آن تعداد شاگرد تنها من صنعت چرم را ادامه دادهام و در اين حرفه ماندگار شده ام.
آيا تا به امروز آقاي حسيني ورشکستگي را چشيده است؟
کار زياد در ساعات طولاني به نوعي با من عجين شده است. من با يک بسته چرم شروع کردم و امروز در ميان برندهاي چرم جايگاه مناسبي دارم. يک بسته چرم من در دورهاي شد دو کاپشن که سه برابر در فروشش سود کردم. اين سود سه برابري باعث شد براي کار بيشتر ترغيب شوم. کاپشنهاي دستدويي که براي تعمير برايم ميآوردند، ميشدند نمونه کار و از مشتريان مي پرسيدم اگر الگوي کار را مي پسندند، برايشان بدوزم. من کار را اينگونه ادامه دادم و خوشبختانه هيچگاه ورشکستگي را تجربه نکردم. ورشکستگي يعني از بين رفتن تمام سرمايه. اما در طول اين مسير طولاني فرازونشيب داشته و طعم ضرر را هم چشيده ام. اما همچنان ادامه داده ام تا به اينجا رسيده ام.
آيا طي اين سالها نااميدي به سراغ آقاي حسيني آمده است؟ و اگر چنين است، چطور آن را از خود رانده ايد؟
در سال هاي ابتدايي کار نااميدي را نميشناختم و با من غريبه بود، اما حالا که مجموعه بزرگ شده، دغدغه به سراغم آمده! متاسفانه برخي سازمانهاي دولتي سياست اشتباهي را دنبال ميکنند؛ سياستي که جز نااميدي نميتواند حاصلي داشته باشد. وقتي افراد و سازمان ها بزرگ مي شوند، به جاي توجه بيشتر به آنها به عنوان نخبه يا کارآفرين، مسائل و مشکلاتي را پيش رويش قرار ميدهند که باعث دلسردي است؛ دلسردياي که مدام برايت تکرار ميکند که سرمايه کلان را از توليد خارج کن! زماني که مجموعهاي کوچک است، ديده نميشود، اما همين که جان ميگيرد، به چشم ميآيد و همه ارگانها از آن انتظار دارند. واقعيت اين است که به همان اندازه که ارزشآفريني ميکني، به همان نسبت هم دشمن پيدا ميکني و اذيت ميشوي. اين اذيت شدنها و مشکلآفرينيها واقعا انگيزه را سلب ميکنند. توليدکننده ميبيند پول و سرمايه و اشتغالزايي دارد، اما مدام تحت فشار است. زماني که مجموعه بزرگ ميشود، پول اولويت خود را از دست ميدهد و موارد ديگري اهميت دارند که متاسفانه ناديده گرفته ميشوند.
آيا طي اين سالها کسي به لحاظ مالي از شما پشتيباني کرده است، يا از وام و تسهيلات کلان بهره برده ايد؟
بيشتر افراد از من ميپرسند سرمايه اوليه را پدرتان در اختيارتان قرار داد! نه. واقعيت اين است که من و برادرم با تلاش و درآمد خودمان کار را ادامه داديم. البته در همه اين سالها از وام نيز استفاده کرده ايم، اما در حد اعداد و ارقام کوچک. چون وامهاي کلان نياز به سند و اعتبار داشتند که ما فاقد هر دو بوديم. اما وام هاي کوچکي گرفتهايم که در همان دوران واقعا توانسته گره کارمان را باز کند. مسئله اي که من هميشه و در هر بحثي به آن اشاره ميکنم، اين است که سرمايه ما اعتبارمان بوده. افرادي که با ما کار مي کردند، آنقدر به ما اعتماد داشتند که اگر ميگفتيم 10هزار پا چرم ميخواهيم، بدون گرفتن پول و چک کالا را در اختيارمان قرار ميدادند. البته در زمان توافقشده حتما به پول خود ميرسيدند. درواقع اعتماد اصل سرمايه ما بود، نه وام و مسائل ديگر.
چند درصد از سهم بازار چرم در دست شما است؟
ما جزو چهار برند اول ايران هستيم و دومين رتبه فروشگاههاي زنجيرهاي را در کشور داريم، البته از نظر تعداد. اينکه بخواهيم بگوييم با اين تفاسير چنددرصد سهم بازار متعلق به ماست، تا به امروز ارزيابي کلاني صورت نگرفته است. اما ما جزو برندهايي هستيم که بيشترين سطح صادرات را به کشورهاي مختلف داشته است. البته شايد واحدهايي هم باشند که بهعنوان مثال در زمينه توليد دمپايي پلاستيکي فعاليت ميکنند و در زمينه صادرات به لحاظ عددي رقم بالايي را به خود اختصاص بدهند، اما صادراتشان به عراق است. اما چرم مارال هم بازارهاي اروپايي را دارد، هم ساير کشورها را. درواقع ما تنوع صادرات داريم. چهار سالي مي شود که ما وارد عرصه صادرات شده ايم. اين نتيجه حاصل فعاليت چهارساله ماست. البته ما براي صادرات مشتريان ثابتي داريم، اما از سال گذشته خيلي جديتر اين حوزه را دنبال ميکنيم و جامعه هدفي را براي خود ترسيم کرده ايم. تا امروز در نمايشگاه هاي روسيه، اوکراين شرکت کرده ايم و دوم آذر ماه نيز در نمايشگاه رم خواهيم بود. شرکت در اين نمايشگاه ها باعث گسترش بازار خارجيمان مي شود.
شما از همان ابتداي کار به فکر داشتن شعبه بوده ايد. در اين عرصه امروز تا کجا پيش رفته ايد؟
ما در اکثر شهرها شعبه داريم و اولين آن را در همدان احداث کردهايم. شهرهاي معدودي هستند که در آنها شعبه نداريم، که آن هم در راستاي سياستهاي خاص مجموعه بوده است. در آبان ماه نيز همزمان پنج فروشگاه جديد را در شهرهاي مختلف احداث ميکنيم؛ گرگان، کرمانشاه، ايلام و... کاري که تا امروز هيچيک از برندها تجربه آن را نداشتند. من متولد همدان و ساکن البرز هستم و به دليل آشنايي با شهر همدان استارت شعبات را از اين شهر زدم.
از چه زماني به اين نتيجه رسيديد که شيوه سنتي کارگشا نيست و بايد به سمت سيستماتيک شدن رفت؟
چهار سالي ميشود که ما وارد فضاي جديد کاريمان شدهايم. بنايي ساخته ايم به وسعت دوهزار و هفتصد متر در هفت طبقه. در اين مجتمع سعي کردهايم متفاوت از ساير توليدکنندگان داخلي کار کنيم. ما با تمام ايدههايي که از اروپا آورده بوديم و با توجه به امکانات موجود کار را شروع کرديم و تمام واحدهاي تخصصي و بهروز را پياده سازي کرديم تا بتوانيم سرويس مناسبي را هم در واحد توليد و هم واحد فروش به مشتريان ارائه دهيم.
حاصل فعاليتهاي مداوم و سختکوشي هاي شما امروز براي چند نفر توانسته اشتغالزايي کند؟
در حال حاضر 500 نفر بهطور مستقيم در شعبه مرکزي مشغول به کار هستند و اگر اشتباه نکنم، چهار برابر اين تعداد نيز بهطور غيرمستقيم درگير کارند. درواقع چيزي حدود 2500نفر.
اگر به گذشته برگرديد، چه اشتباهي را تکرار نمي کنيد؟
اشتباهي که نبايد ديگر تکرار شود، اعتماد به برخي افراد است. و اگر من برگشتي به گذشته داشته باشم، در اين اعتمادها بيشتر دقت مي کنم. يکي از مسائلي که ما دقت زيادي روي آن داشتيم، اين بود که سرمايه مان را دست کسي نمي سپرديم. اگر کالايي را مي فروختيم، اول پول را دريافت ميکرديم، بعد کالا را تحويل ميداديم. البته اين براي دوراني بود که به اين وسعت کار نميکرديم. چون در حال حاضر بايد کالا را تحويل بدهي و يک سالي منتظر برگشت پولت بماني.
فروش اينترنتي بحث داغ اين روزهاي دنياي بازار است.آيا شما نيز از اين فرصت بهره برده ايد؟
ما بهروز کار ميکنيم و همانند يک برند بايد همه موارد را رعايت کنيم. در فروش اينترنتي درآمد چنداني وجود ندارد و بيشتر خدماتي است که به مشتريان ارائه ميکند. اما متاسفانه به دليل تخلفاتي که در اين زمينه وجود داشته، فرهنگسازي اين نوع خريد وجود ندارد. البته يکي از مشکلات ما در عرصه صادرات نيز همين است که اذعان ميکنند ايرانيان روي حرفشان نيستند و تخلف ميکنند! اين شک و دودلي در فروشگاههاي اينترنتي نيز وجود دارد و باعث سلب اعتماد خريدار شده است.
تخصص و تحصيل اين روزها در تمام عرصه ها و فعاليتها از اهميت بالايي برخوردار است.آيا شما به اين مهم پرداخته ايد؟
بله. از آنجايي که من مدرک ديپلم نداشتم، شروع به ادامه تحصيل کردم و توانستم مدرک بگيرم. بعد از آن به ان.بي.اي علاقهمند شدم. در کلاسها و دورههاي زيادي شرکت کردهام تا بتوانم ارتقا بيابم. در حال حاضر 90درصد پرسنل در مقاطع بالا حتي دکترا تحصيل کردهاند و حتي در بخش خط توليد نيز ما پرسنل تحصيلکرده داريم. کارکناني داشتيم که با مدرک کارشناسي وارد مجموعه شدهاند و حالا در مقاطع بالا تحصيل ميکنند. در ابتداي کار در عرصه چرم تمام توانم را روي کار متمرکز کرده بودم. اما زماني که به يک گستردگي چشمگير رسيديم، زماني را صرف يادگيري و بهروز کردن علم کردم. درواقع هفت، هشت سال سخت کار کردم و در حال حاضر 12سالي ميشود که زماني را براي تحصيل و تحقيق گذاشته ام.
اگر به جاي رقبا بوديد، چه روندي را پيش مي گرفتيد تا شرايط تغيير يابد؟
ديدگاه من اين است که ما رقيب نداريم. البته اين به اين معنا نيست که ما يکتا هستيم، بلکه ما همه را دوست و همکار خود مي دانيم. ما سياست متفاوتي از دوستان را دنبال مي کنيم. هرکدام از دوستان اين صنعت سياست خود را دنبال ميکند. اما اگر جاي رقبا بودم، به اين توجه ميکردم که ما در بازار برندهاي خارجي را داريم که بهراحتي در ايران جولان ميدهند و کالا را به قيمت نازل عرضه ميکنند. متاسفانه ما در ميان صنعت چرم اتحاد نداريم. تاسف اين است که ما هدف مشترکي نداريم و اين باعث شده از نظر کيفي و برندي ارتقا پيدا نکنيم. من اگر جاي رقبا بودم، ارتباطم را با ساير برندها نزديک ميکردم تا به هدف مشترک برسيم. ما بايد به جايي برسيم که برند جهاني داشته باشيم. واقعيت اين است که در سطح بين الملل ايران را به عنوان برند چرم نميشناسند. اگر ما به اتحاد برسيم، بيشک در سطح بين الملل حرفي براي گفتن خواهيم داشت، همانند ايتاليا و ترکيه که در بحث چرم حرفي براي گفتن دارند.
در عرصه مسئوليت هاي اجتماعي چه راهکارهايي را در پيش گرفته ايد؟
يکي از دغدغه هاي ذهني مخاطب در صنعت چرم اين است که چرم اصل مي خرد يا خير. تمام تلاش ما در اين حوزه اين است که با در پيش گرفتن يک استراتژي مناسب، ذهن مخاطب را آسوده کنيم تا اگر وارد فروشگاه هاي ما شدند، اطمينان داشته باشد چرم طبيعي مي خرد. در اين عرصه نيز آموزشهايي را در شبکههاي مختلف براي مردم ارائه مي دهيم تا بدانند چرم طبيعي چه مشخصاتي دارد و خودمان نيز استانداردها را رعايت مي کنيم. در بحث استفاده از چرم حلال نيز فعاليت هايي داشته ايم و مجوزهايي را نيز به دست آورده ايم تا بتوانيم در بحث اجتماعي هم خدمتي کرده باشيم.
چه عاملي باعث شد شما روبه جلو حرکت کنيد؟
هيچوقت به پول فکر نکردم. فکر ميکنم دليل اينکه ما موفق شديم، اين بود که چند برادر بوديم و پشت هم کار کرديم و در تمام اين دوران نگاه پولي نداشتيم و تنها خواسته ما موفقيت بود. چون معتقد بوديم اگر خوب و پرتلاش کار کنيم، بيشک به موفقيت ميرسيم و موفقيت با خود دارايي به همراه دارد. به اعتقاد من اتحاد برادري و پرتلاش کار کردن بيشترين تاثير را در کار ما داشت.
لطفا راز ماندگاريتان در ذهن مخاطب را فاش کنيد.
محصول باکيفيت و خدمات متفاوت دلايل اصلي ماندگاري است. ما سعي کرديم متفاوت باشيم و الگوهايمان داخلي نباشد. همه اينها ذرهذره تاثير داشتهاند تا مخاطب طالب چرم مارال باشد. ما در حال کلنگزني کارخانهاي هستيم که بزرگترين کارخانه توليد محصولات چرم کشور است. کارخانهاي با 10هزار متر سالن توليد که براي بيش از هزار نفر به طور مستقيم اشتغالزايي خواهد داشت. البته به طور غيرمستقيم نيز پنجهزار نفر درگير کار خواهند شد. تمام محصولات چرمي از کفش و کمربند و کيف محصولات اين کارخانه خواهند بود. ما اين مجموعه را به نام امپراتوري چرم ايران ميشناسيم. اين به اين معنا نيست که ما تهديدي هستيم براي توليدکنندگان داخلي، بلکه اين مجموعه تامينکننده 50 درصد بخش صادرات خواهد بود. ما براي ساخت اين بنا از مشاوران ايتاليايي بهره بردهايم. در آينده مردم برندي خواهند ديد جهاني.
آقاي حسيني چه نگاهي به صنعت چرم دارند؟
عدهاي بر اين عقيده هستند که محصولات چرم لاکچري هستند. درحاليکه اينطور نيست و من به شخصه چنين نگاهي ندارم. بهعنوان مثال کفش محصول لاکچري نيست و اگر بتوانيم با قيمت تمام شده مناسب آن را عرضه کنيم، 70 درصد مردم از آن استفاده خواهند کرد. محصول پرمصرفي که مي تواند بازار خوبي هم باشد. صنعت چرم، صنعت خوبي است، اما ورود و ماندن در آن سخت است. رقباي کوچک، رقباي خارجي و داخلي همه اينها کار را در اين صنعت سخت کردهاند. اگر کسي در حال حاضر بپرسد که ميتوان به امروز چرم مارال دست يافت، پاسخ من منفي است. شايد بتوان پرتلاش کار کرد، اما رسيدن به اين مرحله کاري بسيار سخت است. „

با عضویت در بیزنگار می توانید به بیش از 500 مقاله و ویدیو آموزشی و کاربردی به صورت طبقه بندی شده و به رایگان دسترسی داشته باشید.

درباره مدل کسب و کار، طرح کسب و کار، استارتاپ ناب، بوم ارزش پیشنهادی، خلاقیت و نوآوری، کارآفرینی کودکان، کارآفرینی زنان، کارآفرینی سازمانی، کارآفرینی اجتماعی، کمینه محصول پذیرفتنی، ایده پردازی و تجارب کارآفرینان موفق و شکست خورده بخوانید و ببینید.

عضویت سریع و رایگان

منبع: بنیاد ملی نخبگان
مطالب پیشنهادی:
درباره مدیراینفو

مدیراینفو ارائه دهنده تازه‌ترین اخبار و رویدادها، مطالب مفید، کاریکاتور، اینفوگراف و ویدیوهای کاربردی در حوزه کارآفرینی است؛ با عضویت در مدیراینفو می‌توانید به بیش از ۵۰۰ مقاله و ویدیوی آموزشی در حوزه‌های مختلف و به صورت طبقه بندی شده و رایگان دسترسی داشته باشید. (برای عضویت کلیک کنید)

ارتباط با ما

 تهران، ولنجک، ساختمان واحدهای فناور دانشگاه شهید بهشتی، طبقه منفی 2، واحد 216

 +98-21-22411360
 info [at] modirinfo.com