در حالی که سرمایهگذاران ریسکپذیر اعتماد خود را برای سرمایهگذاری در استارتاپها از دست دادهاند و نیاز به ترمیم اعتماد از دست رفته حس میشود، مسئولان بازار سرمایه در حال ابزارسازی برای سرمایههای ناموجود هستند؛ ابزارهای مالی که یکی پس از دیگری مجوز تاسیس میگیرند اما خالی میمانند.
به گزارش ایسنا، چند سال است که در فرابورس ایران صندوقهایی با نام صندوق سرمایهگذاری خطرپذیر (VC) تاسیس شده است تا منابع مالی که در آن جمع میشود در بنگاههای نوپا با ریسکهای بالا سرمایهگذاری شوند. اما این صندوقها به دلایل مختلف در این مدت نتوانستند سرمایهگذاران را به خود جذب کنند و در نهایت بخش عمده آنها خالی ماندند.
با توجه صورتهای مالی حسابررسی شده VC ها که در کدال منتشر شده است مشخص شده که حتی اندک سرمایهگذاران ریسکپذیری که راضی شدهاند سرمایه خود را در این صندوقها بگذارند در نهایت منابع جمع شده را در دو سال اخیر یا در بانک سپردهگذاری کردهاند یا در اوراق با درآمد ثابت گذاشتهاند و سود حاصل نیز به حساب هیات مدیره و مدیر صندوق رفته است.
در حالی که این ابزار جدید به این علت به بازار سرمایه آمد تا از طریق آنها در شرکت های نوپا با ریسک بالا سرمایهگذاری شود و اگر قرار بود که منابع این صندوقها در بانک سپردهگذاری شود که دیگر نیازی به این ابزار جدید مالی نبود.
یکی از عوامل مهم که همین اندک سرمایهگذاران حرفهای از این صندوقها استقبال نمیکنند این است که استارتاپی را نمیتوانند پیدا کنند که ایدهای برای رشد داشته باشد در نتیجه این سرمایهگذاران، ریسک سرمایهگذاری در این پروژهها را یک ریسک غیر منطقی میدانند. مهمتر اینکه در عین حال برخی از استارتاپها که خود را به اصطلاح تک شاخ میدانند سبب شدند که با ارزشگذاریهای غیر واقعی، حتی سرمایهگذاران ریسکپذیر ارزشگذاری استارتاپها را زیر سوال ببرند و منابع خود را در این بخش سرمایهگذاری نکنند.
این موضوع باعث شده که حتی آن دسته از سرمایهگذارانی که ریسک سرمایهگذاری در VC ها را به جان خریدند در نهایت به استارتاپها اعتماد نکنند سرمایه خود را در بانکها سپرده بگذارند.
در نتیجه این صندوقهای خطرپذیر عملا کارایی خود را از دست دادهاند و به جای اینکه به عمق بازار سرمایه کمک کنند سرمایههای موجود را به جای بنگاهها به سمت بانکها سرازیر میکنند. این موضوع حتی با نفس فرهنگسازی بازار سرمایه در تضاد است.
مسئولان بازار سرمایه از طرفی مبالغ کلانی صرف فرهنگسازی سرمایهگذاری در بازار سرمایه میکنند اما از طرف دیگر ابزار مالی در دل بازار سرمایه پیدا شده که منابع را مستقیما به سمت بانکها هدایت می کند.
یک نتیجه منطقی و ساده که میشود از این اتفاقها گرفت این است که علت خالی ماندن VC ها نبود ابزار مالی نیست، بلکه علت اصلی از بین رفتن اعتماد سرمایه گذاران است، چراکه با وجود این ابزار (صندوق سرمایه گذاری خطر پذیر) این سرمایهگذاران ریسک استارتاپها را نپذیرفتند. پس طبیعی است که نباید در این مورد خاص به دنبال ابزاری جدید بود چون سرمایه هر چند اندک، اما جذب این ابزارهای موجود شده اما در نهایت خود سرمایهگذاران از این سرمایهگذاری پشیمان شدهاند و دو سال است که ترجیح دادند که منابع این صندوقها در اوراق با درآمد ثابت یا بانک باشد.
در نتیجه علیرغم وجود سرمایه، سرمایهگذاران پروژههای موجود را غیر منطقی برآورد کردند. برای اینکه این سرمایهگذاران تصمیم به تامین مالی استارتاپها بگیرند باید اعتماد از دست رفته سرمایهگذاران بازگردد و این اعتماد بازنمیگردد، مگر اینکه ارزشگذاریها منطقی صورت گیرد و استارتاپها برای رشد، ایده داشته باشند. آن هم نه ایدهای کپی از نمونههای خارجی بلکه ایدهای که قابلیت خلق کسب و کاری جدید داشته باشند.
بر این اساس است که امروز بسیاری از فعالان اکوسیستم استارتاپی به نهادهای ناظر گله دارند که چرا با ارزشگذاریهای غیر واقعی و معاملات صوری در حوزه استارتاپی برخوردی قانونی و جدی صورت نمیگیرد تا اعتماد از بین رفته در فضای سرمایهگذاری در بازار سرمایه بازگردد؛ هر چند که سازمان بورس اعلام کرده که این ارزشگذاریها را قبول ندارد ولی نبود برخورد قاطع با چنین رفتارهای سوداگرانه ای سبب شده که اعتماد سرمایه گذران ترمیم نشود.
اما با این وجود که به وضوح قابل برداشت است که مشکل عدم اعتماد سرمایهگذاران به استارتاپها وجود دارد و نیاز به اعتمادسازی است، برخی از مسئولان اعلام کردهاند که میخواهند از طریق ابزار جدیدی مانند صندوق در صندق ( fund of funds) این مشکل را حل کنند ابهام اینجاست که وقتی اعتماد سرمایه گذاران ریسک پذیر از بین رفته و منابع خود را در VC ها سرمایه گذاری نمیکنند طبیعی است که در این ابزار جدید هم سرمایهگذاری نخواهد کرد، چرا که مشکل ابزار مالی نیست، بلکه مشکل اعتمادی است که از دست رفته!
کما اینکه تاکنون هم این fund of funds ها نتوانستند منابعی را جمع کنند؛ هرچند که نفس ابزارسازی و تنوع ابزار را کسی در بازار سرمایه نفی نمیکند اما در این موارد خاص مسئله ابزارسازی نیست بلکه "اعتمادسازی" است. اقدام به ابزار مالیسازی به جای اعتمادسازی را میتوان به این تشبیه کرد که لبهای تشنه بسیارند و برای رفع عطش تشنه لبان عزممان را برای تولید لیوانهای زیبا جزم کنیم. اما آیا ساخت لیوانهای متنوع خالی از آب میتواند عطشها را برطرف کند؟
این نبود اعتماد سرمایهگذاران در این دوران سبب شده که مدیرعامل فرابورس ایران، بعد از یک سال نتواند به وعده خود مبنی بر سرمایهگذاری هزار میلیاردی در استارتاپها جامعه عمل بپوشاند. اما امروز اهالی بازار سرمایه و اکوسیستم استارتاپی به این سوال فکر میکنند که آیا مسئولان بازار سرمایه اشتباهی را دو بار تکرار میکنند؟