شاید برای خیلی از شما این سوال مطرح باشد که فرآیند ایدهپردازی و مدیریت نوآوریها و خلق محصولات جدید در غولهای تکنولوژی دنیا مانند گوگل و آمازون چگونه اتفاق میافتد و چه عواملی باعث میشوند تا چنین شرکتهایی از موقعیتی ممتاز در زمینه جذب و پرورش ایدههای ناب تیمی و فردی برخوردار باشند.
من بهعنوان کسی که کار در هر دوی این شرکتها را تجربه کرده ام، راز موفقیت آنها را در طراحی و پیادهسازی درست فرآیند OKR (نتایج کلیدی و هدفمند) در گوگل و OP (برنامه عملیاتی) در آمازون یافته ام. در گوگل سیستم OKR به بهترین شکل ممکن درحال اجراست، به نحوی که واقعبینانهترین اهداف و ایدهها بهطور مداوم وارد چرخه برنامهریزی و تصمیمگیری تیمهای کاری شده و پس از پالایش و پیرایش به ردههای بالاتر تصمیمگیری فرستاده میشوند.
در واقع سیستم OKR در گوگل کاملا شبیه به یک درخت است که تنه آن را اهداف کلان شرکت تشکیل میدهد و شاخهها و برگهای آن، از ایدهها و محصولات پیشنهادی تیمهای کاری و افراد شکل گرفته است. در گوگل از هر کدام از تیمهای کاری و اعضای آنها انتظار میرود تا با ارائه پیشنهادها و طرحهای خود به برآورده شدن اهداف و برنامههای کلان شرکت کمک کنند و در همان حال به تحقق ایدهها و اهداف تیمی و فردی خود نیز امیدوار باشند. در این شرکت، در پایان هر روز کاری، اعضای تیمها دور هم جمع میشوند و تصمیم میگیرند که ایده پردازیها و اقدامات آن روزشان تا چه حد توانسته به برآورده شدن خواستههای شرکت و تحقق اهداف آن کمک کند.
وقتی که در یکی از تیمهای کاری بخش تجاری گوگل کار میکردم، نقطه اوج موفقیت تیمی ما این بود که ایدهای که در درون تیم و توسط اعضای تیم خلق و پرورانده شده بود بر سر میز مدیران و مهندسان تولید شرکت قرار گرفته و به تایید آنها میرسید. در آن زمان، از هر کدام از اعضای تیم انتظار میرفت تا بهطور همزمان روی چهار تا شش ایده برتر تیمی یا فردی کار کنند و آن را آماده معرفی و پیشنهاد به مدیریت تولید شرکت کنند.
بعدها که به آمازون منتقل شدم، دریافتم که در آنجا هم شبیه به همین سیستم وجود دارد. آن سیستم OP یا برنامه عملیاتی نام داشت که دارای ساختاری شبیه به OKR بود و تمام تیمهای کاری و اعضای آنها را موظف میساخت تا یک نقشه راه و برنامه عملیاتی برای ایدههای پیشنهادیشان به مدیر تولید ارائه دهند. این نقشههای راه پس از تایید از سوی مدیر بخش ابتدا بهدست مدیر تولید ارشد آمازون و پس از آن به مدیرانی میرسد که بهطور مستقیم به مدیرعامل آمازون گزارش میدهند.
این ساختار به آمازون این امکان را داده تا انبوهی از ایدههای نوآورانه و کاربردی را به همراه جزئیات و نقشههای راه مربوط به آنها در اختیار داشته باشند و از آنها برای اجرای پروژههای بزرگ و بلندپروازانه خود بهره ببرند. در واقع در آمازون، تیمهای کاری در قالبی منسجم و نزدیک به مدیریت ارشد شرکت شکل گرفتهاند و ایدههای ناب و ارزشمند برای تبدیل شدن به محصول نهایی شرکت راه کوتاهی را طی میکنند و همین مساله است که آمازون را به یکی از پیشروترین و خلاقترین شرکتهای دنیا تبدیل کرده است.
در گوگل نیز چنین جوی حاکم است و در آنجا هم هر کدام از تیمهای کاری و اعضای آنها یا همان «گوگلیها» قادرند ایدههای تیمی یا حتی ایدههای فردی شان را با عبور از کمترین موانع و مراحل بهدست مدیران ارشد و تصمیم گیرندگان شرکت برسانند و پس از مدت کوتاهی موفقیت آنها را در قالب محصولات نوآورانه گوگل مشاهده کنند