کارآفرینی همراه با مشکلات و چالشهای فراوان است. گاه قوانین و مقررات دولتی، زمانی تغییرات فناوری یا محیطزیست، دورهای تغییر ذائقه مشتریان و گاه مشکلات تولید و عرضه محصول، شرایط دشواری را برای آنها رقم میزند. بیشتر کارآفرینان بیش از ۲ تا ۵ سال نمیتوانند در بازار رقابت کنند و بسیاری از آنها حتی نمیتوانند سرمایه شروع کار را پیدا کنند. عبور از چنین مسیر ناهمواری بدون برخورداری از اهداف انرژیبخش امکانپذیر نیست.
اندی پادیکامب، یک راهب بودایی سابق و اهل انگلستان بود. او هدفی داشت که هیچگاه در زندگیاش تغییر نکرد: رمززدایی از مراقبه و فراهم آوردن امکان دسترسی به آن برای همه مردم. او در سال ۲۰۰۴ ردای خود را کنار گذاشت؛ پس از آنکه اوضاع کلاس مراقبه در مسکو طبق برنامهها پیش نرفت. با این حال، او دقیقا میدانست که هدفش چیست. او فقط نمیدانست برای رسیدن به این هدف، باید ۸ سال چالشها و مشکلات فراوانی را تحمل کند و با نوآوریهای مختلف بالاخره اپلیکیشن مراقبه خود را با نام هداسپیس (Headspace) راهی بازار کند.
ماموریت اجتماعی او زمانی آغاز شد که در مسکو به سر میبرد و منتظر پذیرش در یک دوره ۴ ساله معبدی در اسکاتلند بود. اندی میگوید: «میخواستم سالهایی طولانی از عمرم را به شناخت ذهنم اختصاص دهم.» اما در همان اثنی متوجه شد که تجربهای کاملا متفاوت میخواهد: آموزش مراقبه.
در ابتدا، رویکرد اندی بسیار سنتی و متداول بود. او در مرکزی که برای مشاوره و کمک به مردم اختصاص یافته بود، با مراجعهکنندگان دیدار میکرد و به مشکلات آنها در زندگیشان گوش میداد. او به تدریج در این جلسات، روشی نامتعارف در نظر گرفت. اندی میخواست مردم درک بهتری از این آموزهها داشته باشند و تجربیات بهتری کسب کنند. با این هدف، نگران افشای اسرار نبود.
او در گفتوگوهای یکبهیک با مردم توانسته بود اطلاعات و تجربیاتی به آنها انتقال دهد که فکرش را هم نمیکرد. پس تصمیم گرفت امکان درک مراقبه را برای مردم ممکن سازد. در بازگشت به انگلستان، باید مکانی برای برگزاری جلسات حضوری فراهم میساخت تا بتواند مانند مسکو با افراد یکبهیک دیدار کند. درباره آن زمان توضیح میدهد: «هر زمان فراغتی به دست میآوردم، مشغول نوشتن میشدم تا متوجه شوم چه کار میخواهم بکنم.»
او باید تغییرات فراوانی در شیوه تدریس ایجاد میکرد. با این حال، زمانی که ۱۰ سال ابتدایی بزرگسالی خود را به فراگیری و انجام کاری اختصاص داده باشید، تغییر نگاه کار بسیار دشواری است. او نمیخواست به آموختههایش در معابد بیاحترامی کند و در عین حال میدانست که زبان و شیوه آموزش رایج را مردم درک نمیکنند. حتی برخی از روشهایی را هم که میدانست نتیجه خوبی میدهند (مانند داستانگویی و استفاده از تشبیهات در معابد تبت) باید اندکی تغییر میداد.
او میخواست مردم را به شیوهای آموزش و مشاوره دهد که برای مراقبه هیجانزده باشند. میدانست که بدون هیجان و اشتیاق اولیه، مراقبه را تجربه نکرده و از درک اسرار آن بیاطلاع خواهند ماند. اندی شروع به استفاده از داستانها و تشبیهات بسیاری از رسوم تبتی کرد. البته آنها را مقداری تغییر داد که برای همگان قابلدرکتر و ملموستر باشند.
پس از مدتی، یک پزشک که منافع بسیاری از «آگاهی و خودآگاهی» شنیده بود، پیشنهاد داد که یکی از اتاقهای کلینیک سلامت و درمان او به اندی اختصاص یابد. فرصت مناسبی بود. اندی توضیح میدهد: «حضور در قلب اجتماع و یکی از مراکز اقتصادی جهان باعث میشد نگاه مردم به مراقبه تغییر کند. آنها همچنین دسترسی بهتری به کلینیک داشتند.»
طولی نکشید که مراجعان اندی به ۶ تا ۱۰ نفر در روز رسید. مشکلات آنها بسیار مرسوم بود؛ از افسردگی، اضطراب، بیخوابی و استرس گرفته تا میگرن. او هر هفته یک ساعت را به هر کدام از مراجعهکنندگان اختصاص میداد و راههای مراقبه و اسرار کار را به آنها میآموخت. دورهها ۱۰ هفتهای بودند و در نهایت همین دورهها تبدیل به دوره آموزشی مدونی شدند که اندی معتقد است همه افراد از آنها نفع خواهند برد.
اما پیش از آنکه اپلیکیشن هداسپیس معرفی شود (تا میانه ۲۰۱۸، تعداد کاربران آن از ۳۰ میلیون نفر گذشت)، مشکلات بسیاری را پشت سر گذاشت. او ابتدا باید میآموخت که چگونه میتواند جلسات حضوری را گسترش دهد. او به دنبال پول نبود (هر چند درآمد بیشتر به کارش میآمد) و همان هدف ابتدایی خود را دنبال میکرد: فراگیر کردن مراقبه و افزایش دسترسی همگان به آن.
اوایل سال ۲۰۰۹، در یکی از کنفرانسهایی که آخر هفتهها در آنها شرکت میکرد، با فردی آشنا شد که بعدها همبنیانگذار او در پروژه اپلیکیشن شد. ریچ پیرسون، متخصص تبلیغات بود و با توجه به آنکه خودش هم از زندگی پراسترس و پرآشوب جهان مدرن به ستوه آمده بود و زندگی هدفمندتر و سرشار از هوشیاری میخواست، از برندسازی و فراتر رفتن آموزشهای مراقبه از دیوارهای کلینیک استقبال کرد.
ریچ و اندی ترکیب فوقالعادهای بودند. اندی به اصول فنی تسلط داشت، اما از بازار و کسبوکار هیچ نمیدانست. آنها در سال ۲۰۱۰ و پس از چند ماه بررسی ایدههایشان شرکتی ایجاد کردند که کارگاههای مراقبه را در تمام بریتانیا برگزار میکرد. برگزاری کارگاه، بدون آنکه اسم و رسمی داشته باشید، کار آسانی نیست؛ بهویژه آنکه تمام کشور در آخر هفتهها میزبان هزاران کارگاه آموزشی مختلف بودند.
اما اهمیتی نداشت. آنها در راستای ماموریت اجتماعی اندی حرکت میکردند و به تدریج افراد بیشتری با آنها آشنا شدند. در نهایت، در سال ۲۰۱۲ بود که به نظرشان گزینه منطقی ادامه مسیر، گردآوردن محتوای آموزشی ۱۰ هفتهای مراقبه در یک اپلیکیشن بود. آنها دیده بودند که این دوره آموزشی نتیجه داده است و به این صورت میتوانستند آن را در دسترس عده بیشتری قرار دهند. آموزشها به صورت یک برنامه مراقبه ۳۶۵ روزه درآمد که عملا در دسترس میلیاردها نفر قرار گرفت. کافی بود سراغ موبایل خود بروند و روی یک دکمه کلیک کنند.