انسان رویایی، احساساتی و آرمانگرایی بودم. پرداختن به کارهای مبهم و خلق کردن اثری جدید برایم لذت بخش بود. وقتی سایهای روی دیوار میدیدم، یا به ابرها در آسمان خیره میشدم بهراحتی میتوانستم اشکال مختلفی را تصورکنم. با دیدن هرچیز سادهای «لبریز از ایده» میشدم. البته این ویژگی من، خوشایند همه نبود. مخصوصا وقتی در شرکت حسابداری بهعنوان حسابدار مشغول به کار شدم. آنجا هم ایدههای جدیدی برای تغییر روشهای معمول داشتم. گاهی ایدههایم را با هیئت مدیره شرکت در میان میگذاشتم. اما معمولا از آنها استقبال نمیشد.
همکارم دقیقا عکس من بود؛ کارهایی را ترجیح میداد که قانونمند، منظم و بهدور از ابهام باشد. شخصیتی عملگرا و سازشکار داشت. از قدرت تحلیل خوبی برخوردار بود. بهراحتی میتوانست مفاهیم را درزنجیرهای منطقی سازماندهی کند. همیشه دقیقترین تحلیلها را از گزارشات مالی به سرپرستمان ارایه میداد. کمتر میدیدم برای حساب و کتابهای معمول از ماشینحساب استفاده کند. گاهی لیست طولانی از اعداد چند رقمی را بهسرعت و با کمترین خطا در سیستم وارد میکرد. جالبتر اینکه میتوانست همزمان، با ما صحبت کند و تمرکزش را در وارد کردن دادهها از دست ندهد. خلاصه اینکه هرچند وقت یکبار، شاهد پیشرفتهای حرفهای و ارتقای شغلیاش بودیم.
از آن طرف، من هر روز به سختی از خانه خارج میشدم؛ انگار وزنه به پایم وصل کرده باشند. حس خوبی به کارم نداشتم. هر روز حاضری میزدم و وظایفم را انجام میدادم. بالاخره دل به دریا زدم و از آن کار خارج شدم. اما چقدر از عمرم هدر شد فقط خدا میداند.
بسیاری از ما به خوبی میدانیم که تناسبی بین ما و شغلمان وجود ندارد، اما صرفا از روی عادت در محل کارمان حاضر میشویم و عصر هم، خسته از یک روز کاری، به خانه برمیگردیم. این روند هر روز تکرار میشود بدون اینکه پیشرفت و تعالی را بهدنبال داشته باشد. اما چگونه میتوانیم شغلی متناسب با استعداد، علایق و ویژگیهای شخصیتیمان انتخاب کنیم؟ یا به اصطلاح «چگونه دردنیای کسب و کار سرجای خودمان بنشینم»؟
در این متن از دریچه علوم رفتار و روانشناسی، موضوع تناسب شغل را بررسی میکنیم. علم روانشناسی آزمونها و مدلهایی در این حوزه دارد که میتواند ما را در انتخاب شغل یاری کند. میخواهم به آزمونها و مدلهای معروفی که در حوزه استعدادیابی، شخصیتشناسی و تطابق شغل و علایق افراد وجود دارد، اشاره کنم.
حوزه استعدادیابی:
یکی از مدلهای پیشتاز حوزه استعدادیابی، مدل جانسون اوکانر است. استعداد تجسم فضایی و درک ساختارها، توانمندی استقراء، ایدهپردازی، توانایی استدلال تحلیلی، قدرت تشخیص سریع نوشتهها، تسلط عددی، سیلوگرام و یادگیری زبان خارجی، حافظه مشاهده و طراحی، تشخیص و تمایز رنگها، طراحی بصری، تسلط بر انگشتان، استعداد مشاهده فرصتها، تداعی کلمات و دامنه لغات مواردی هستند که در مدل جانسون اوکانر مورد توجه قرار میگیرند. شاید توضیح همه ابعاد مدل استعدادیابی جانسون اوکانر در این نوشته نگنجد، اما به اختصار به چند مورد آن اشاره میکنم.
«لبریز از ایدهبودن»:
این بعد از طریق آزمون «ایدیافوریا» بررسی میشود. بهاینترتیب که تصویری از یک رویداد یا منظره یا شیء را در برابر فرد قرار میدهند. از او میخواهند که در مورد آن تصویر، هر چه به ذهناش میرسد (البته حتماً مرتبط) بنویسد. حجم نوشتههای هر فرد میتواند نشان دهد که او تا چه حد لبریز از ایده است. اوکانراشاره میکند که این گروه از افراد، بسته به اینکه در موقعیت درست قرار بگیرند یا نه، ممکن است بسیار شاد و راضی و موفق، یا خسته و عصبی و فرسوده باشند.
نوشتن، آموزش دادن، فروش، تبلیغات و حقوق، مشاغل مناسبی برای کسانی است که در این حوزه بسیار بااستعدادند.
طبق مدل اوکانر، من فردی «Ideaphoria» (آیدیا فوریا) یا لبریز از ایده هستم که ناخواسته برای هرکس و هرچیز ایده دارد.
حافظهی مشاهده و طراحی:
در این آزمون تصاویری که از تعدادی پاره خط تشکیل شده به فرد نشان داده می شود. بعد از مدت کوتاهی، تصویر ناپدید میشود و به فرد برگه کاغذی داده میشود که روی آن تعداد زیادی نقطه وجود دارد. از او میخواهند نقطهها را طوری بههم وصل کند که دوباره همان تصویر ایجاد شود. در ادامه این آزمون، همین روند پاره خط و نقطه بازی اجرا میشود؛ اما هر مرحله شکلهای پیچیدهتری نمایش داده میشود.
به گفته اوکانر، کسانی که چنین استعدادی دارند میتوانند طراح گرافیک سایت ویا طراح لباس بسیار موفقی باشند.
توانایی استدلال تحلیلی:
استدلال تحلیلی یا «Analytical Reasoning» توانایی تحلیل، طبقهبندی، ایجاد روند منطقی در بحث و استدلال و تقسیمبندی کارها، پروژهها، حرفها و داستانهای بزرگتر به بخشهای کوچکتر وابسته است. روش اجرای تست بسیار ساده است.
تعدادی لغت به فرد داده میشود. برای این لغتها بسته به سن و شرایط شخص، انتخابهای مختلفی وجود دارد. اما دو مورد از قدیمیترین گزینهها که هنوز هم بهکار میروند اینها هستند:
شش لغت: کف اتاق، چراغ، نور، مبل، کوسن، خواندن.
سیزده لغت: لباس، سیگار، کشور، کوسن، جارو، حمله، کارخانه خودروسازی، هوا، کیک، ماهی، انسان، گاو، سرخ کردن.
بعد از این، به کسی که آزمون میدهد جدولی داده میشود تا این کلمات را براساس رابطهای که میتواند برای آنها تصور کند در آن جدول بنویسد. مدت زمانی که فرد برای قراردادن این کلمات در جدول نیاز دارد، همینطور توانایی او در ایجاد ارتباط منطقی و تقدم و تاخر بین آنها، میتواند توانایی او را در استدلال تحلیلی مشخص کند.
در نگاه اوکانر، کسی که به سراغ رشتههایی مانند تدریس، پزشکی، تکنیسین برق و الکترونیک، حسابداری، برنامهنویسی و موارد مشابه میرود، حتماً باید از این توانمندی بهرهمند باشد. (احتمالا همکارم در این تست نمره بسیار خوبی کسب خواهد کرد).
توانایی کار با اعداد:
استعداد کار با اعداد، در مدل جانسون اوکانر به سه قسمت مختلف تقسیم میشوند. این سه حوزه مستقل از یکدیگر هستند. ممکن است ما در یکی از آنها بسیار قوی و در دو مورد دیگر معمولی یا حتی ضعیف باشیم.
-
«تحلیل سریهای عددی»:
احتمالا بسیاری از ما در انواع تستهای هوش، با این نوع سوالات روبه روشدهایم:
در این نوع سوالات، معمولاً استعداد و توانایی تحلیلی افراد سنجیده میشود. اینکه آیا آنها میتوانند بین مجموعهای از اعداد رابطهای برقرار کنند؟ این توانمندی میتواند در برخی شغلها بسیار مهم باشد.
شاید اگر به ما بگویند که مدیر فروش یک شرکت، چه توانمندیهای نیاز دارد، همه ما به سراغ مهارتهای ارتباطی و مذاکره و زبان بدن و موارد مشابه برویم. اما فراموش کنیم که یکی از کارهای مهم مدیر فروش، تحلیل وضعیت فروش و تعیین استراتژیهای فروش است. او باید بتواند با نگاه به آمار فروش روزانه یا هفتگی یا ... تحلیل کند که روند فروش چگونه بوده است. افت و خیزها ناشی از چه بوده؟ آیا تبلیغات موجب افزایش فروش شده یا تعطیلات؟ آیا سیکلهای مشخصی را میتوان برای کاهش و افزایش فروش پیدا کرد؟
-
توانایی بازی با اعداد:
در این بخش، شش عدد مختلف به فرد داده میشود و از او میخواهند که با آنها معادله سادهای را تکمیل کند. حسابداری، کار در بانک، فعالیت در بازار بورس و سهام، بسیاری از رشتههای طراحی مهندسی، همه نمونههایی از شغلهایی هستند که به این توانمندی نیاز دارند.
-
حافظه عددی:
برای بررسی حافظه عددی فرد، از او میخواهند شمارههایی را به یاد بیاورد. افرادی که پلاک ماشین قبلیشان را به یاد دارند، یا برای گرفتنِ شماره تلفن دوستانشان نیازمند دفترچه تلفن نیستند، حافظه عددی قوی دارند.
انتخاب شغل براساس علایق و تمایلات
آزمون تیپهای شغلی هالند (Holland)
دکتر جان هالند(John Holland) - یکی از روانشناسان مشهور در حوزهی تطابق شغل-طی سالها تحقیق مدلی را برای طبقهبندی مشاغل براساس علایق و تمایلات کاری بهوجود آورد. این مدل یکی از مشهورترین مدلها در حوزهی انتخاب شغل محسوب میشود
این محقق در شکل زیر علاقمندیهای شغلی را به شش گروه تقسیم میکند:
واقعگرا (انجامدهنده): این افراد معمولا دارای تواناییهای ورزشی یا فیزیکی هستند. دوست دارند با اشیاء، ماشینآلات، ابزار، حیوانات و گیاهان سر و کار داشته باشند.
جستجوگر (متفکر): این افراد فعالیتهای کاری را دوست دارند که بتوانند در آن مشاهده کنند، بیاموزند، تحقیق کنند، تجزیه و تحلیل کنند و به حل مشکلات بپردازند.
هنرمند (خلاق): این افراد معمولا دارای تواناییهای خلاقانه و غریزی هستند. فعالیتهایی را دنبال میکنند که با جنبه ی هنری اشیا مانند فرمها، الگوها و طرحها سروکار داشته باشد. (تمایلات شغلی من در این گروه قرار میگیرد.)
اجتماعی (کمکرسان): چنین افرادی، مشاغلی را دوست دارند که بتوانند در آن به دیگران بیاموزند و کمک کنند.
متهور (متقاعدکننده): این افراد به تاثیر گذاشتن، متقاعد کردن، مدیریت و رهبری دیگران برای ایجاد یا دستیابی به اهداف سازمانی و دستیابی به منافع اقتصادی علاقه دارند.
قراردادی (سازماندهنده): چنین افرادی دوست دارند تا با دادهها و جزییات کار کنند نه با ایدهها؛ معمولا دارای تواناییهای دفتری و کار با اعداد و ارقام هستند و تمایل دارند از مجموعهای از قوانین و رویههای استاندارد پیروی کنند(درست مثل همکارم).
آزمون هالند، سه حوزه برتر علایق و تمایلات کاری افراد را مشخص میکند و گزارشی از مناسبترین شغلها که با علایق فرد سازگار است،ارایه میدهد.
الگوی مبتنی بر ۵ ویژگی شخصیتی
در میان مدلها و الگوهای شخصیتشناسی،الگوی مبتنی بر شخصیت پنجگانه شهرت زیادی یافتهاست. درسالهای اخیر تحقیقات زیادی دربارهی الگوی شخصیت انجام شده که پنج عامل مورد تحقیق عبارتند از:
برونگرا: اینها افرادی هستند که پیوسته ابراز نظر میکنند.
سازشکار: این افراد دارای روحیه همکاری، قابلاعتماد، مطمئن و از نظر فطرت خوب هستند. مانند متصدی بانک، حسابدار و یا مدیر شرکت ...
باوجدان: این افراد مسوولیتپذیر، وابسته و هدفگرا هستند.
از نظر احساسات با ثبات: این افراد آرام و احساساتی هستند و در برابر تنش احساس امنیت میکنند.
با آغوش باز تجربه میآموزند: این افراد خیالپرداز و از نظر احساسات هنرگرا و اهل تعقل و تفکر هستند. نویسندگی، نقاشی، نوازندگی و مشاغلی از این دست میتواند برای این افراد مناسب باشد.
با توجه به مدلهایی که در حوزه استعدادیابی، ویژگیهای شخصیتی و تمایل و علاقهمندی شاغل به شغل مطرح کردیم، دیگر برایم کاملا روشن شد که در دنیای کسب و کار سر جای خودم ننشسته بودم. من برای مشاغلی ساختهشدهام که رنگ و بویی از هنر دارند. شاید بتوانم طراح گرافیکسایت، نویسنده و یا حتی طراح لباس بسیار موفقی باشم. حداقل اینکه صبحها با رغبت و انگیزه بیشتری در محل کارم حاضر شوم. نه صرفا برای دریافت دستمزد ماهیانه. شاید زمان زیادی به هدر رفته باشد، ولی به قول معروف «ماهی را هروقت از آب بگیری تازه است».
اکنون با همهی وجودم معنی این جمله را درک میکنم که «هرکس باید سرجای خودش بنشیند!»، شما چهطور؟
نویسنده: نازنین توکلی (کارشناس ارشد مدیریت صنعتی)