در گذشته پذیرفته شده بود که هوش به عنوان یک ویژگی تغییرناپذیر به عنوان موهبتی خداداد با فرد به دنیا می آید. اما حدود یک قرن است که مبحث هوش انسانی به صورت علمی مورد بررسی قرار گرفته و به این نتیجه رسیدند که هوش انسانی به عنوان مجموعهای است که IQ تنها یکی از عوامل آن است. هرچند IQ(بهره هوش) و هوش هیجانی (EQ) دلیل بسیاری از رفتارهای بشری را مشخص نمودند اما هنوز ابهامات و فضاهای تکمیل نشدهای در مجموعه هوش انسانی وجود داشت به همین دلیل هنگامی که «هوش معنوی» یا SQ مطرح شد توجه بسیاری از دانشمندان را به خود جلب کرد. افراد با کمک “هوش معنوی» خود می توانند با توانایی بالا در تجزیه و تحلیل و دیدن همه زوایای موضوع، بهترین تصمیم را بگیرند و به بالاترین عملکرد خود برسند.
“هوش معنوی» به افراد شهامت رفتن به دنبال رویاهایشان را می دهد.
همانطور که همه بچهها با سطح متفاوتی از بهره هوشی به دنیا میآیند در هنگام تولد در حد کفایت نیز از «هوش معنوی» برخوردارند. میتوان SQ «هوش معنوی» را تقویت یا تضعیف کرد. اما همانطور که اگر کسی به مدرسه نرود بهرهی هوشیاش را از دست نمیدهد، «هوش معنوی» افراد نیز در صورت پرداخته نشدن به آن درون افراد باقی میماند مانند آتش زیر خاکستر. نکته بسیار مهم اینکه SQ در هر سنی قابل پرورش و توسعه است.
اولین پژوهش صورت گرفته درباره مفهوم «هوش معنوی» در ایران، نشان داد که بین «هوش معنوی» با رضایت شغلی و رضایت از زندگی افراد، رابطهی مثبت و معناداری وجود دارد. در نتیجه افزایش «هوش معنوی» در افراد میتواند به افزایش رضایت شغلی و رضایت از زندگی آنها کمک کند.
تحقیقات جدید عصب شناسانه، وجود «هوش معنوی» در انسان را تایید کردهاند.
«هوش معنوی» در کسب و کار:
مدیری با «هوش معنوی» میداند برای رسیدن به اهداف سازمانی در کنار شفاف بودن و معنیدار بودن آنها ضروری است اهداف سازمان با اهداف فردی کارکنان همراستا باشد.
در دنیای کسب و کار امروز سازمانها ناگزیر از داشتن چشمانداز و انتخاب ارزشهای سازمانی هستند. چشمانداز سازمان تصویری است از آینده مطلوبی که سازمان مایل است به آن سمت حرکت کند. مثلا چشمانداز بیل گیتس برای شرکت مایکروسافت " وجود یک کامپیوتر در هر خانه " بود.
در دنیای کسب و کار، رهبران موفق چالشپذیر هستند و در هیچ شرایطی دست از تلاش برنمیدارند. پس از هر شکست یا اشتباه از خود میپرسند: "از این شرایط چه یاد گرفتم حالا باید کدام قدم را بردارم؟ سازمانهای بزرگ موفقیتشان را مدیون درسهایی هستند که در مشکلات و شکستهای بزرگشان گرفتند. که این دید برآمده از «هوش معنوی» فرد می باشد.
یکی از پیامدهای مهم «هوش معنوی»، داشتن احساس رسالت است. احساس رسالت فقط به معنی رهبر بزرگی در جهان شدن نیست فرد میتواند در شغلی که به نظر دیگران کوچک و معمولی باشد با چنان عشقی کار کند که همگان این عشق را احساس کنند. عشقی که انگیزه آن نیرویی درون فرد است که میگوید: "باید چنین کنم."
دانشمندی به نام تونی بوزان اعتقاد دارد هوش انسان از مجموعهای از هوشهای چندگانه تشکیل شدهاست. در این میان «هوش معنوی» باعث میشود افراد بتوانند تنشهای موجود در زندگی مدرن را کنترل کنند و زندگی شادتری داشته باشند و در ذهنشان به آرامش برسند.
در حقیقت «هوش معنوی» در هنگام شکست یا بروز مشکلات در مسیر کسب و کار مانع ناامیدی و رهاکردن مسیر میشود. «هوش معنوی» به فرد کمک میکند تا شکستها را به عنوان جزیی اجتنابناپذیر در کسب و کار بپذیرد و از آنها درس بگیرد.
حقیقت این است که رهبران برجسته سازمانی از «هوش معنوی» خود آگاهانه یا ناآگاهانه بهره بردهاند.
چگونه «هوش معنوی» خود را افزایش دهیم؟
- یکی از کلیدهای افزایش «هوش معنوی» داشتن عشق به زندگی، دیگران و همه آنچه خداوند خلق کرده و درست به همان شکلی که خلق کرده میباشد. این یعنی دوست داشتن دیگران برای همان چیزی که هستند.
- یکی دیگر از راههای پرورش «هوش معنوی» داشتن ذهنی آرام است. روشهایی چون مراقبههای مختلف مانند یوگا و نیز ارتباط بیشتر با طبیعت میتوانند به آرام شدن ذهن کمک کنند. یکی دیگر از پیش نیازهای رسیدن به آرامش ذهنی " زندگی در لحظهی حال " است.
سکینهی حجازیفر (کارشناس ارشد کارآفرینی)