با اينكه سرمايهگذاري خطرپذير(VC) توجه رسانهها را به خود جلب كرده، ولي معمولا استارتاپها روي آن (يعني VC) سرمايهگذاري نميكنند. سرمايهگذاران فرشتهخو، شانزده برابر مبلغي كه بسياري از شركتها براي سرمايهگذاري خطرپذير به كار ميبرند، سرمايهگذاري ميكنند و سهمشان نيز در حال افزايش است.
در نتيجه ما با اين پرسش مواجه ميشويم كه سرمايهگذاران چطور تصميم ميگيرند در كدام استارتاپ سرمايهگذاري كنند. واقعا سخت است كه پيشبيني كنيم آيا يك ايدهي نو در نهايت موفق ميشود يا نه، و در ضمن اين شركتهاي نوپا هم معمولا سابقهي مالي يا داراييهاي محسوسي ندارند. بر اساس آزمايشهاي انجام شده، معلوم شد كه يك سرمايهگذار به شدت نسبت به تيم کاری واكنش نشان ميدهد، ولي نسبت به كشش استارتاپ(فروش آن يا تعداد كاربرانش) يا سرمايهگذاران موجود، واكنش خاصي نشان نميدهد.
اين امر زياد عجيب نيست. در واقع اهميت بنيانگذاران بر همه روشن است. تقريبا 20 سال پيش ويليام سالمن خاطرنشان كرد كه در بسياري از طرحهاي كسب و كار، خيلي روي اعداد وقت گذاشته شده و به اطلاعاتي كه واقعا براي سرمايهگذاران مهم است(يعني اطلاعاتي راجع به مردم)، توجه كافي نشده است. او ميگفت وقتي من يك طرح كسب و كار دريافت ميكنم هميشه اول بخش رزومهي آن را مطالعه ميكنم. اين كار را نه به خاطر اينكه بخش مربوط به مردم در سرمايهگذاري جديد مهم است، بلكه بدين خاطر انجام ميدهم كه بدون يك تيم مناسب، هيچ كدام از بخشهاي ديگر واقعا اهميتي نخواهند داشت.
|
بدون يك تيم مناسب، هيچ كدام از بخشهای ديگر واقعا اهمیتی نخواهند داشت. |
|
وبسايت angellist، به طور مرتب ايميلهايي را به سرمايهگذاران ارسال ميكند و استارتاپهاي برجسته را در آن مشخص مينمايد. الگوريتم اين سايت، با توجه به علاقهي سرمايهگذاران، شركتهاي موردعلاقهشان را به آنها ايميل ميكند تا در هر كدام كه ميخواهند سرمايهگذاري نمايند. در اين ايميل، مواردي مثل ايدهي استارتاپ و هدف سرمايهگذاري، تيم سرمايهگذاري آن، كشش استارتاپ، و سرمايهگذاران فعلي آن بيان ميشود. از نظر سرمايهگذاران، اگر يكي از اين موارد در ايميلي وجود داشته باشد، آن شركت ارزش توجه و سرمايهگذاري دارد.
بر اساس آزمايشهايي كه انجام شد، سرمايهگذاران معمولا روي اطلاعات مربوط به تيم بنيانگذار كليك ميكنند و اين اطلاعات از نظر اقتصادي مهم هستند. اين نشان ميدهد كه سرمايهي انساني يك استارتاپ، خيلي براي سرمايهگذاران بالقوه اهميت دارد. با اين حال اين بدين معني نيست كه تيم خيلي مهمتر از ايده است، بلكه به شرط خوب بودن ايده، تيم هم به نوبهي خود اهميت زيادي دارد و اهميت آن بيشتر از كشش اوليه و توانايي جذب سرمايهگذاران قبلي ميباشد.
تيم بنيانگذار، به دو دليل ارزش زيادي دارد. اول اينكه، تواناييهاي عملياتي تيم بنيانگذار ممكن است در مراحل اوليهي يك استارتاپ و در زمان انجام آزمايشات، مهم باشد. دوم اينكه ممكن است فرصتهاي زيادي در انتظار اعضاي اين تيم باشد، ولي اگر ايدهي شركت خيلي خوب و اميدواركننده باشد، اعضاي تيم به جاي اينكه سراغ كار ديگري بروند به كار خود در همين استارتاپ ادامه خواهند داد.
ولي آيا سرمايهگذاري بر اساس تيم بنيانگذار، موثر است؟ محققين نتوانستند مستقيما به اين سوال پاسخ دهند، چون هنوز شركتهاي زيادي در مراحل اوليهي خود بودند و در مورد عملكرد طولانيمدت خود اطلاعاتي نداشتند. با اين حال وقتي فهميدند كه سطوح تجربهي سرمايهگذاران با هم تفاوت دارد، متوجه شدند كه سرمايهگذاران موفقتر و باتجربهتر(بر اساس تعداد سرمايهگذاريهاي قبليشان)، فقط به اطلاعات مربوط به تيم توجه ميكردند، در حالي كه سرمايهگذاران كمتجربهتر به همهي اطلاعات واكنش نشان ميدادند. با اين حساب، انتخاب بر اساس تيم بنيانگذار، استراتژي مناسبي براي سرمايهگذاري محسوب ميگردد.
با توجه مطالب فوق، فهميديم كه در مراحل بسيار ابتدايي، كه هنوز استارتاپ در حال آزمايش و تجربه و تلاش براي يافتن مدل كسب و كار مناسب ميباشد، بنيانگذاران از اهميت ويژهاي برخوردار هستند. شايد بعدها وقتي كه شركت در مسير رشد و پيشرفت قرار گرفت، از اهميت بنيانگذاران كمي كاسته شود. ولي شواهد نشان ميدهند كه حداقل در مراحل بسيار ابتدايي، سرمايهگذاران به شدت به تيم و بنيانگذاران شركت توجه ميكنند.