قبل از معرفي يك محصول، بايد يك تست بازار در مورد محصولاتي كه تكنولوژي بالايي دارند انجام شود و از كاربران نسل اول آن محصول بازخورد دريافت گردد. در مورد اينكه آيا با سرمايهگذاري مردمي ميتوان به اين دو هدف دست يافت، ترديد وجود دارد.
با يك كمپين سرمايهگذاري مردمي مشتريمحور، ميتوانيم با پيشگامان اوليه در زمينهي محصول موردنظر نيز تعامل برقرار كرده و قبل از وارد كردن محصول به بازار، ايرادات آن را برطرف نماييم.
سرمايهگذاري مردمي، براي كساني كه نميتوانند منابع خود را به طور سنتي و رايج تامين كنند، مدل مناسبي ميباشد. مديران استارتاپها، چهار روند كليدي براي سرمايهگذاري مردمي را تحليل ميكنند تا شانس تامين سرمايه از جانب مردم را افزايش دهند.
1 . سلطهي پلتفرمها
با وجود اينكه تعداد سايتهاي مناسب مورداستفاده در بخشهاي خاص بازار در استارتاپها افزايش يافته است، چند پلتفرم اصلي همچنان برتر از ديگران هستند. سرمايهگذاري مردمي خيلي شبيه رسانههاي اجتماعي است و همواره چند سايت محدود، برتر از ساير سايتها ميباشند و بر آنها غلبه ميكنند. برخي از اين سايتهاي برتر، به خوبي در دسترس تمام افراد جهان قرار ميگيرند و بهتر ميتوانند برند و محصول ما را تقويت نمايند. ولي احتمال كمي وجود دارد كه برخي از سايتهاي مناسب ديگر كه پتانسيل خوبي هم دارند، بتوانند به نقش اصلي در بخش سرمايهگذاري مردمي تبديل شوند. در پلتفرمهاي بزرگتر عمليات بيشتري انجام شده و از سرمايهگذاري خطرپذير بيشتري استفاده ميگردد و در نتيجه نسبت به سايتهاي كوچكتر، بيشتر ميتوانند در بخش بازاريابي سرمايهگذاري نمايند.
تعداد مالكيتها و ادغامها، به توسعهي پلتفرمهاي كوچك و رقابت بهتر در برابر انحصارطلبي مجازي رهبران، كمك خواهد كرد.
2 . استخدام طرفداران كمپين
فرقي نميكند كه با ايجاد كمپين و پاداش دادن، به دنبال جذب طرفدار باشيد يا با ارائهي درصدي از كمپينهاي خود به سرمايهگذاران(از طريق پلتفرم سهام) بخواهيد طرفدار جمع كنيد، به هر حال بسياري از استارتاپها براي اجراي كمپينهاي سرمايهگذاري مردمي خود، افراد متخصص را استخدام ميكنند. تجربه نشان داده كه مشتريان، در ايجاد محصولات جديد به خوبي عمل ميكنند ولي هيچ تجربهاي در مورد سرمايهگذاري مردمي ندارند. پس بايد سعي كنيد با استفاده از متخصصين مربوطه، كمپين موفقي راهاندازي كنيد.
بعضي افراد از هر چيزي استفاده ميكنند تا نظر حاميان را به خود جلب نمايند. بسياري از سازمانها در ازاي خدمات خود، هزينهي راهاندازي و همچنين درصدي از كل بودجهي كمپين(اغلب 3 تا 20 درصد) را مطالبه ميكنند.
حتي اگر كسي بخواهد براي ايجاد يك كمپين در آينده، با سازماني قرارداد ببندد، با آوردن كارشناس و متخصص نميتواند موفقيت را تضمين كند. سازمان فقط تا امروز از شما استفاده ميكند و در پايان روز، براي اينكه موفق شويد بايد يك محصول خوب داشته باشيد تا مردم روي آن سرمايهگذاري نمايند.
3 . ديگر به طور مستقل كار نميكنند
شركتهاي آمريكا نيز از سرمايهگذاري مردمي استفاده ميكنند. برندهاي مشهور مثل كيا و كيمبرلي كلارك كمپينهايي راهاندازي كردند تا براي محصولات جديدشان تست بازار انجام دهند.
شركتها دارند متوجه ميشوند كه در پلتفرمهاي سرمايهگذاري عمومي، تعامل اجتماعي زيادي وجود دارد و ميتواند موجب نوآوري شركت گردد. در بسياري از موارد، اين شركتها تحت نام شركتهاي تابعهي كوچكتر، كمپينهايي راه مياندازند تا نگذارند حاميان آيندهنگر، به جاي محصول فعلي، به برند شناختهشدهي آنها واكنش نشان دهند.
بعضي شركتها نگران اين هستند كه اگر شركتهاي زيادي پروژههاي خود را در سايتهاي سرمايهگذاري مردمي اجرا كنند، ممكن است اين روند اخلاق و فرهنگ كمپينهاي مردمي را تغيير دهد.
4 . بسياري از سرمايهگذاريهاي خطرپذير، به آن نياز دارند
استارتاپهايي كه به دنبال سرمايهي خطرپذير هستند، گاهياوقات كمپينهاي سرمايهگذاري عمومي تشكيل ميدهند تا قبل از ورود سرمايهگذاران به استارتاپ، محصولاتشان را تست كرده و از مشتريان بازخورد بگيرند. دليلشان هم اين است كه با اين كار، ميتوانند توجه شركتهاي سرمايهگذاري خطرپذير را به خود جلب كنند.
در واقع، اگر ميخواهيم تعداد سرمايهگذاريهاي خطرپذير افزايش يابد، استارتاپها بايد قبل از درخواست حمايت، از سرمايهگذاري عمومي استفاده نمايند.
برگرفته از سايت entrepreneur.com