براساس اطلاعات به دست آمده از «شاخص جهانی توسعه کارآفرین» کشورهای آمریکا و استرالیا ردههای اول و دوم را در توسعه کارآفرینی دارند، حال آنکه در این رتبهبندی ژاپن پس از پرو در رده پانزدهم است. این رتبه به این دلیل عجیب است که ژاپن به خاطر شاخصهایی چون آموزش، مهارت و دسترسی به سرمایه میتواند در نگاه کلی کارآفرینان و در نگاه تخصصیتر بانوان کارآفرین زیادی داشته باشد. از این گذشته خانمهای ژاپنی میتوانند با راهاندازی کسب وکار خود و تصمیمگیری در مورد آن از موانعی چون حقوق کم، ساعات طولانی کار و مراقبت 24 ساعته از تربیت فرزند گذر کنند.پس چرا زنان ژاپن که کشورشان تا این حد پیشرفته است و جایگاه سومی اقتصاد دنیا را دارد، در زمینه کارآفرینی تا این حد از پله واقعی خود دور هستند؟ پاسخ به این پرسش مهم و عجیب را باید در موارد پیشرو پیدا کرد:
ژاپن کشوری با فضای کارآفرینی نیست
از لحاظ تاریخی، ژاپن هرگز کشوری نبود که از کسبوکارهای نوپا، سرمایهگذاری خطرپذیر یا افراد نوآور و خلاق استقبال کند. واقعیت این است که ژاپن بیشتر از همه به خاطر سازگاری با شرایط موجود و تلاش برای بهبود آنچه اکنون دارد، شناخته میشود نه خلق چیزهای تازه. صنایع اتومبیلسازی، صوتی و تصویری و تکنولوژی کاملا این موضوع را تأیید میکند. حقیقت این است که وقتی حرف از کارآفرینی میشود، ژاپنیها رتبه و رکورد ناامیدکنندهای دارند. این کشور نیازمند کارآفرینان بیشتری است، حالا میخواهد زن باشد یا مرد.
از کارآفرینی چندان استقبال نمیشود
ایدهآل تمامی فارغالتحصیلان دانشگاه در ژاپن، زن یا مرد، بهصورت سنتی و از قدیم این بوده که در یکی از شرکتهای شناخته شده استخدام شوند، امنیت شغلی داشته باشند و همه عمر کاریشان حقوق ماهانه مشخص بگیرند. این فرآیند استخدام تازهکارها از سال آخر دانشگاه آنها و در «فصل استخدام» ژاپن در ماه آوریل آغاز میشود. حتی چند سال پیش که شغل پیدا کردن سخت شده بود هم معدود کسانی بودند که سراغ کارآفرینی رفتند. آنها به جای کارآفرینی سراغ کارهای پاره وقت رفتند تا روزی که به شغلی خوب در یکی از کارخانههای بزرگ برسند.
ژاپنیها از خطر کردن میگریزند
امنیت و ثبات در ژاپن هدف محسوب میشود و این دو هدف در بسیاری از جنبههای زندگی ژاپنیها خودنمایی میکند. یک شغل تمام وقت، ازدواج و فرزند، فاکتورهای لازم برای شادی و خوشبختی در ژاپن هستند. در مقابل دستیابی به موفقیت یا شکست احتمالی یا داشتن آرامش در کنار خانواده فعلی یا آینده پس از رسیدن به رویاها چیزهایی هستند که ژاپنیها تا جای ممکن از آنها فاصله میگیرند. اما خطر کردن ضرورتی انکارناپذیر در کارآفرینی است؛ چیزی که در کمتر ژاپنی یافت میشود.
ژاپنیها تمایل به حفظ حاشیه امنیت خود دارند
همه دغدغه ژاپن امروز حفظ شرایط فعلی برای صاحبان کسبوکار به جای تشویق آنها به تغییر و رقابتیتر کردن فضا است. دولت محلی مهمترین مدافع این طرز فکر است. انجمنهای کوچک در حال رشد در نطفه خفه میشوند، چون اجازه ندارند با روشهای پیش از خود وارد چالش شوند. در حالیکه که کسب وکارهای تازه در قالب کافیشاپ، رستوران، فروشگاه و سرگرمیهای گوناگون میتوانند فرصت شغلی ایجاد کرده و رشد را برای کشور رقم بزنند، دولت محلی بهشدت با پا گرفتن آنها مخالفت میکند چرا که نمیخواهد عرصه بر قدیمیترها تنگ شود.
منابع چندانی برای کارآفرینها وجود ندارد
ژاپن به جای اینکه منابع خویش را به کسبوکارهای نوپای شخصی، سرمایهگذاریهای خطرپذیر و حمایت از استعدادهای درخشان اختصاص دهد، همه آنها را در اختیار نهادهای دولتی و غیرانتفاعی قرار میدهد. اما این نهادها معمولا بیاثر و منفعل هستند، چون هیچ نیازی به پاسخگویی در برابر مسئولیتهای مالی که بر دوششان است، ندارند. درحالیکه کارآفرینان کسب وکاری را در جایی که فرصت یا تقاضایی ببینند، راه میاندازند، نهادهای دولتی فقط چارچوبی ایجاد میکنند که مردم در آن کار کنند. چنین ساختارهایی جدی و خشک هستند و اغلب توجهی به نیازهای واقعی جامعه و مشکلات آن ندارند.
زنانی که در این جوامع زندگی میکنند باید با به کارگیری مشوقهایی زنان را به راهاندازی کسبوکارهای مستقل تشویق کرده و فضای کاری محلی را گسترش دهند. مشوقهایی چون معافیتهای مالیاتی و درآمد خوب میتواند زنان را به این سمت ترغیب کند. این کار در کشورهای آمریکای جنوبی از جمله برزیل، شیلی و کلمبیا هم انجام میشود.
در ژاپن موانع فرهنگی و زندگی با کلیشه هنوز پابرجاست
نگرش نقش مهمی در شکلگیری فرهنگ کارآفرینی دارد. در محیطی که کلیشهها و سنتها همچنان گرامی داشته میشود، ایجاد فرهنگ کارآفرینی سخت است. خیلی از خانمهای ژاپنی از اینکه در نقشهای سنتی خود هستند بسیار راضی و خوشحالند. درصد بالا و غافلگیرکنندهای از آنها ازاینکه خانهدار باشند و به بچهها فقط رسیدگی کنند راضی هستند و به نظرشان موقعیت فعلیشان موضع قدرت است. شاید روزی فرار برسد که هیچ زنی در ژاپن علاقهای به کارآفرینی نداشته باشد و کلا همه چیز را در خدمت به خانواده ببیند.
البته نکته این ماجرا این نیست که خانمها را از خانهداری منع کند یا آنها تشویق به دور شدن از سنتهایشان کند، بلکه هدف آن این است که زنان را به سمت بهترین شدن و استفاده از حداکثر تواناییهایشان ترغیب کند. بنابراین اگر تغییر نیاز باشد، این خود خانمها هستند که باید از خود علاقه به تغییر را نشان دهند.