من بهعنوان کارآفرین؛ تجربه شرکای تجاری خوب و بد زیادی را داشتم. اولین تجربهام خیلی خوب شروع شد، زیرا کسی که با او شراکتم را آغاز کردم، دارای دانش و ارتباطات صنعتی خوبی بود. ما بهمعنای واقعی کلمه میتوانستیم با هم کار کنیم. عالی بود، حداقل برای مدتی. بعد از آن اختلافات شخصیمان شروع شد؛ شراکتمان دیگر خوشایند و سازنده نبود. در نهایت هم او شرکت را ترک کرد.
بزرگترین مشکل این بود که بهخوبی او را نمیشناختم. او با تمرکز روی فرصتها برای رشد و سودآوری سریع شرکت، روی دانشی که خودش از حوزه فعالیتمان داشت و دانشی که من از محصولمان داشتم، برنامهریزی کرده بود. نکته اینجا بود که، قبل از کار کردن؛ هرگز متوجه تفاوتهایمان در سبک رهبری و ارزشها نشده بودیم.
در اینجا به هشت نکتهی مهم برای جلوگیری از انتخاب شریک نامناسب اشاره میکنیم:
1- انتخاب شریک تجاری برحسب اعتماد:
اعتماد موضوع مهمی است. برای اینکه دریابید واقعا به شریکتان اعتماد دارید یا نه به این سؤال جواب دهید: آیا دسته چکتان را با اطمینان به این فرد میدهید؟ اگر پاسختان منفی است، پس بیشتر فکر کنید.
2- انتخاب شریک تجاری برحسب روابط دوستی:
اگر شخصی دوست خوب شماست، اطمینان حاصل کنید که اهداف، ارزشها و مسوولیتهایش هم با شما تطابق داشته باشد. فکر نکنید فقط به این دلیل که با هم دوست هستید؛ زندگی شخصی و کاری پایداری هم در کنار این دوستی خواهید داشت. مشکلات شخصی دشوار هستند. میتوانند به آسانی زندگی حرفهایتان را پیچیدهتر کنند. اگر فکر میکنید که مشکلی وجود دارد؛ شراکت را انجام ندهید.
3- مدت زمانی را بهصورت موقتی با هم کار کنید:
میتوانید فردی را که قبلاً با او در سازمانی غیرانتفاعی یا در پروژهای خاص کارکردهاید؛ انتخاب کنید. اما قبل از آغاز مشارکت باید بدانید که: «آیا او توانایی کار تیمی را دارد؟»، «در شرایط دشوار چگونه واکنش نشان میدهند؟». اگر هیچ تجربهای از شراکت با شریک بالقوهتان ندارید، پیش از قطعی شدن مشارکت؛ حتما دوره زمانی مشخصی را با هم کار کنید. بعد از آن به یکدیگر تعهد کاری دهید.
4- شریک؛ کارمند یا مشاور؟
با کسی که نمیتوانید استخدامش کنید؛ شراکت نکنید. اینکه او را بهعنوان مشاور استخدام کنید بهتر از این است که پس از مدتی متوجه شوید که برای شما شریک خوبی محسوب نمیشود.
5- بهرهگیری از نقاط قوت متنوع در شرکا:
اطمینان حاصل کنید که شما و شریکتان نقاط قوت متمایزی دارید. اگر شما دو نفر را داشته باشید که یکی در زمینهٔ فروش و دیگری در حوزه اجرا و پیادهسازی طرحها خوب عمل میکنند؛ کمتر دچار چالش خواهید شد تا اینکه دو فرد خبره در فروش را در اختیار داشته باشید. برای سودآوری، باید بتوانید تعادل را حفظ کنید.
6- در مسوولیتها تعادل ایجاد کنید:
هر دو طرف باید قبل از اینکه مسئولیتهایشان را در شرکت مشخص کنند؛ با هم به توافق رسیده باشند. اگر یک نفر تلاش کند به همه موارد به تنهایی رسیدگی کند، کار بسیار کمی انجام میشود، سپس مشارکت شروع به تجزیه شدن کرده و احساس خشم غالب خواهد شد.
7- پول، مشکل عمده در مشارکت:
درست همانند ازدواج، پول همیشه یکی از مشکلات عمده در مشارکتهای تجاری است. بنابراین، ابتدا مذاکره کنید که چگونه میخواهید از بودجهای که افزایش میدهید و نحوه توزیع سود آن استفاده کنید، بعد از آن میتوانید تصمیم بگیرید که شراکت را بپذیرید یا آن را قبول نکنید.
8- ارزشگذاری، قرارداد:
برای تصمیمگیری در مورد تعیین ارزش شرکت، شرکا باید با هم به توافق برسند. توافقنامه خرید/ فروش (پرداختن به امکانات موجود و نحوه برخورد با آنها) بهطور باورنکردنی میتواند قبل از تبدیل شدن به شراکت واقعی مفید باشد.
سخن آخر: چرا این نکات مهم هستند؟
در صورتیکه این همکاری و شراکت موفقیتآمیز نباشد، میتواند آسیبهای جدی به کسب و کارتان وارد کند. درواقع با شراکتی ناموفق، کسب و کار نمیتواند از تمام پتانسیلاش استفاده کند.
شروع مشارکت تجربهای عاطفی است. ازاین روهنگام انجام فعالیتهای دشوار، احساساتتان را کنار بگذارید و مطمئن شوید که همه چیز منطقی، منسجم و دارای موقعیت مناسب است.
مترجم: مارال مختارزاده (کارشناس ارشد کارآفرینی)
برگرفته از سایت www.entrepreneur.com