یوهانا آنچه را از شغلش آموخته بود، به کار گرفت و آن را در کنار دانش و تجربهاش قرار داد تا بتواند کسبوکاری تازه راه بیندازد. داستان او باز هم به ما یادآوری میکند که همه ما دانشهایی داریم که میتوانند به دیگران سود برسانند و پایه و اساس مسائل شگفتانگیز باشند. کسبوکار یوهانا به نام Confetti Design با هدف پیشنهاد پکیجهای مناسب وبسایتهای گوناگون و رهبری کسبوکار ایجاد شد و به همین شکل هم فعالیت میکند.
نخستین جرقه ایجاد این کسبوکار برای یوهانا خواندن کتاب «حالا، نقاط قوتت را کشف کن» نوشته «مالکوم گلدول» بود. او پس از 15 سال کار حرفهای حس کرد آنقدر دانش و تجربه دارد که بتواند به خانمهای دیگر در کسبوکارشان کمک کند. این کسبوکار به یوهانا فرصت داد تا از استعدادهای خلاقانه و تواناییهای مدیریتی خود استفاده کند.
دفتر مرکزی کسبوکار خانم یوهانا در ملبورن استرالیا است. این کسبوکار پکیجهای مناسب وبسایت و رهبری کسبوکار ارائه میکند. خانم یوهانا و کسبوکارش به خانمها کمک میکند که در قالب کسبوکارهای کوچک رویاهایشان را بسازند؛ از ثبت دامنه وبسایت، میزبانی یا هاستینگ سایت، سازماندهی ماهیت لوگو و برند و عکاسی گرفته تا مشارکت یک کپیرایتر. هدف خانم یوهانا ایجاد فرآیندی ساده برای ایجاد و تحویل یک وبسایت زیبا است که مشتری را جذب و شیفته خود کند. وقتی وبسایت ایجاد شد نیز این کسبوکار صاحبانش را رهبری و هدایت میکند. نخستین گام خانم یوهانا برای راهاندازی این کسبوکار طراحی یک برنامه بازاریابی با تمام جزییات بود. بعد از آن اجرای آن را گامبهگام آغاز و پیگیری کرد. این گامها شامل درک چرایی انجام این کار، جستوجوی دیگر موارد مشابه و موفق این کسبوکار، شناسایی مشتریان هدف و طراحی وبسایت و تولید محتوا برای آن است.
او برای آگاه کردن مشتریها و جذب مشتریان تازه تا به امروز از روش دهانبهدهان چرخیدن حرفها استفاده زیادی برده است چون مشتریهایش زیاد درباره کسبوکارش با دیگران حرف میزنند. او همچنین یک شبکه را درست کرده و از شبکههای اجتماعی برای بالا بردن آگاهی خود و کسبوکارش استفاده میکند. از نظر خانم یوهانا تنظیم وقت و زمان برای حضور در دفتر مرکزی بهتنهایی یک چالش است. او تشریکمساعی را دوست دارد و دلش میخواهد در دفتری باشد که مردم بیایند و ایدههای خود را بدهند. راهکار او برای غلبه بر این چالش در ارتباط بودن با صاحبان کسب وکارهایی است که همفکرش هستند. او گروههای قدرتمند و مغزمتفکری در اختیار دارد که میتواند از ایدههای خوبشان استفاده کند.
او به دلیل انعطافپذیری، مسئولیتپذیری و استقلال کاری، کسبوکارش را دوست دارد. او مسئولیت یک «سرنوشت» را برعهده دارد و از این آزادی و استقلال لذت میبرد. توصیه خانم یوهانا به صاحبان کسبوکار این است که درباره مشتریانشان در هر سطحی از ارتباط که باشند، فکر کنند. محصولات و خدمات هر کسبوکار مهارتها، علایق، استعداد و چشمانداز یک کسبوکار را نمایندگی میکنند. اما صاحب کسبوکار نقش «تمامکننده» را در این میان بازی میکند. پس از آن نیز همهچیز در استفاده از تجربههای ارزشمند مشتری خلاصه میشود. چیزی که اگر به آن توجه کنیم پیشرفتمان در کار قطعی است.
او برای اینکه انگیزهاش را حفظ کند، از روش استفاده از حرفهای مثبت و مدیتیشن برای تمرکز ذهنی بر هر موقعیتی استفاده میکند. اگرچه روزهای سخت و دشواری در زندگی خانم یوهانا وجود داشته اما این تکنیک به او اجازه میدهد تا آن روز را هم روز بزرگی بداند. برای نمونه، او خوب میداند که اوضاع همیشه بر یک منوال نیست بنابراین تلاش میکند که اوقات خودش را تلخ نکند.
فلسفه کسبوکار خانم یوهانا کمک به دیگران در راه رسیدن به رویاهایشان است. وقتی با چالش بزرگی مواجه میشود، ترمز میکند و به دنبال یک چیز الهامبخش یا راهنمایی میرود. بزرگترین ترسش این است که روزی به صدای شکستن خودم را بشنوم و آن را باور کنم. شجاعانهترین کاری که انجام داده تسلیم در برابر این باور است که «من همه چیز را نمیدانم». او اگر به 20 سالگی برگردد به خود میگوید: «دقیقا در همان مسیری که هستی، شگفتانگیزی. شجاع باش و به فراست خود اطمینان کن. این زندگی توست نه کس دیگر. باور خانم یوهانا این است که در هر چیزی یک درس عبرت نهفته است البته اگر اراده ما بر دیدن آن باشد.