وقتی واژه کارآفرینی را بر زبان بیاوریم برای بعضیها تداعیکننده زیبایی، قدرت، آزادی و کمال است و شیرینی این واژه میتواند به حدی باشد که شخص را برای چند دقیقه به فکر فروبرد، زیرا کارآفرینی جایگاهی ویژه و بالایی را برای شخص کارآفرین میسازد که باعث میشود دیگران به او نگاه و برخورد ویژهای داشته باشند و شخص کارآفرین را یک شخص خاص بهحساب بیاورند. کارآفرین با ایدههای خلاقانه خود میتواند تأثیر بزرگی بر زندگی خود و دیگران بگذارد و شرایط ویژهای را در زندگی خود تجربه کند. تمامی این گفتهها زمانی تحقق پیدا میکند که خیلی از ترسها را پشت سر بگذاریم. شاید شما بارها به این فکر افتاده باشید که بخواهید کارآفرین شوید، ولی چه چیزهایی باعث شده است که دست به چنین کاری نزنید؟ ترس از شکست یا عدم موفقیت میتواند بزرگترین مانع برای هر فردی باشد که بخواهد کسبوکاری را راهاندازی کند و همچنین ممکن است موقعیت کنونیاش را هم از دست بدهد. موضوعی که در این مقاله به بررسی آن میپردازیم، این است که آیا برای راهاندازی کسبوکار باید دست به قمار بزرگی بزنیم؟
ماریکی تصمیمی جدی برای راهاندازی کسبوکاری گرفت و پس از آن با سختی و دشواریهای فراوانی توانست شرکتی تاسیس و فعالیت خود را شروع کند. خیلی از افراد این کار او را یک دیوانگی محض میدانستند. بیشتر اوقات شانس با او یار نبود و مجبور بود که مشکلات متعددی را برطرف کند. باوجود تمام سختیها و مشکلات بسیاری که با آنها دستوپنجه نرم میکرد، توانست به موفقیت دست پیدا کند. شرکت آرایشی و بهداشتی ماریکی در این روزها یک شرکت با سرمایه تقریبا 3 میلیارد دلار است. حتما شما افراد موفقی را میشناسید یا زندگینامه آنها را مطالعه کردهاید. داستان شروع و فعالیت همگی آنها حدودا شبیه به یکدیگر است. همه ما به چنین داستانهای الهامبخشی علاقهمند هستیم، ولی همین داستانها میتواند برای کارآفرینان تازهکار بسیار گمراهکننده باشد، حتی ممکن است به نابودی تمام سرمایه زندگی آنها منجر شود. در چنین داستانهایی آمده است که افراد موفق همهچیزهایی که داشتهاند اعم از سرمایه، اعتبار و حتی روابط خانوادگی نزدیک را به خطر انداختهاند تا به موفقیت بزرگ دست پیدا کردند. ولی همیشه برای تمام کارآفرینان چنین داستانهایی صحت ندارد. حقیقت امر این است که بسیاری از کارآفرینان موفق با روش محتاطانه و محافظهکارانه به موفقیت رسیدهاند.
ریسکی که ریسک نیست!
بسیاری از افراد بر این عقیده هستند که بیل گیتس مؤسس شرکت مایکروسافت برای راهاندازی کسبوکارش از دانشگاه انصراف داد و همه پلهای پشت سرش را خراب کرد تا شرکت خود را تاسیس کند، اما این داستان افسانهای بیش نیست. ریک اسمیت، نویسنده بهتازگی رازی را در این زمینه فاش کرد. بیل گیتس از دانشگاه انصراف نداده بود، بلکه مرخصیترمی گرفته بود تا مهارتهای خود را در زمینه برنامهنویسی ارتقا دهد و در صورت شکست دوباره میتوانست به دانشگاه برگردد، این در حالی بود که از حمایت مالی خانوادهاش نیز برخوردار بود.
علاوه بر این، گیتس دارای طرح دومی بهغیراز حمایت مالی خانوادهاش نیز بود که در صورت شکست به آن بپردازد. اجازه دهید افراد دیگری را برایتان مثال بزنم. بن و جری تصمیم به تولید نان و شیرینی گرفته بودند. ایده اصلی آنها برای کسبوکار همین بود اما زمانی که به قیمت بالای ابزارآلات پی بردند، ایده اولیه خود را کنار گذاشتند و سراغ ایده دیگری رفتند. آنها پس از بررسی و تحقیقات به این نتیجه رسیده بودند که تولید بستنی بسیار ارزانتر خواهد بود، بنابراین یک پمپبنزین خالی را اجاره کردند و شروع به ساخت بستنیهای دستساز و فروش آن به افراد محلی و مسافران کردند. در اوایل کار با مشکلاتی روبهرو شدند و درآمد نسبتا کمی داشتند، ولی ازآنجاکه به کیفیت محصول خود ایمان داشتند، توانستند پیشرفت کنند. پس از دو سال شروع به پخش بستنیهای خود به عمدهفروشان کردند و این پیشرفتهای روزافزون آنها را به فکر گسترش کسبوکارشان انداخت. ابتدا توانستند در یک ایالت محصولات خود را پخش کنند و سپس در کل کشورشان و در انتها در سطح بینالمللی این کار را انجام دادند.
شرکتهای بزرگی مانند گوگل، اپل و دل از نمونه موفقترین کسبوکارها در سالیان نهچندان دور هستند که کار خود را با ایدههای بزرگ ولی با سرمایهای کم شروع کردند. آنها ابتدا از گاراژ، خوابگاه و با پول بسیار کم شروع کردند. تنها پس از پیشرفت کسبوکارشان به سرمایهگذاری روی آوردند. این افراد باهوش و معقول هستند که به خود و کارشان ایمان و باور داشتند. آنان بیشتر روی وقت خود سرمایهگذاری کردند و با پول شخصیشان کار را شروع کردند و بسیار مراقب سرمایههای خود بودند. درست است که آنها بازهم ریسک کردند اما ریسکی حسابشده بود.
کارآفرینان واقعی
کارآفرینان واقعی افراد معقول و شجاعی هستند، ولی شجاعت بدین معنا نیست که تمام سرمایه خود را به مخاطره انداخته باشند، خیر. آنها ماهها و حتی سالها در کنار شغل اصلی خود، کسبوکار شخصیشان را راهاندازی کردند و بخشی از پول خود را در این کسبوکارشان سرمایهگذاری میکردند. آنها باوجود ترس و اضطراب فراوان حرکت کردند ولی بارها تصمیم به ترک شغل خودشان گرفتند، ولی پشیمان شدند زیرا هنوز موقعیت مناسبی برای راهاندازی کسبوکارشان بهصورت کامل مهیا نشده بود.
شجاعت میتواند معنای دیگری هم داشته باشد. دونالد ترامپ یکی از ثروتمندترین مردان دنیا بر این باور است که شجاعت یعنی استمرار، سماجت کردن و تسلیم نشدن در برابر سختیها و مشکلات موجود در کسبوکار و ادامه دادن مسیر تا رسیدن به خواسته خود و جایگاهی که قرار بوده است به آنجا دست پیدا کنید.