ما در دنیایی زندگی میکنیم که اغلب «فراوانی» مورد ستایش واقع شدهاست. فکر میکنیم هرچه فراوانتر، بهتر!
این طرز تفکر میتواند تاثیری منفی بر عملکردمان بهویژه در دنیای کسب و کار داشته باشد. افراد بیشتر، منابع بیشتر، ادارات بزرگتر، محصولات بیشتر، ویژگیهای بیشتر و ...! همیشه احساس میکنیم برای رسیدن به اهدافمان، هنوز به چیزهای بیشتری نیاز داریم و همین مسئله افکارمان را آشفته میکند. غافل از اینکه گاهی کمتر بودن هم یک مزیت است.
اغلب میبینیم شرکتهای بزرگ به شیوهای دیوانهوار و افراطی جریانهای نقدی را به تیمهای طراحی کسبوکارشان تزریق میکنند. ممکن است با خودمان فکر کنیم، در این عصر «طراحیمحور»، ما نیز به دهها یا صدها طراح برای پیشبرد کارمان نیاز داریم. ولی درحقیقت اینطور نیست. حتی این کار میتواند نوعی پول هدر دادن باشد. بنابراین الزاما استفاده از افراد بیشتر در تیم طراحی نمیتواند تضمینی برای موفقیت کسبوکارمان باشد. «کیفیت بهتر از کمیت است».
|
«هر چه تعداد افراد تیم بیشتر باشد، وقت بیشتری صرف میشود تا تمام اعضا به هماهنگی و تفکر مشترکی برسند. بنابراین سعی کنید تا جایی که میتوانید تیم را کوچک نگه دارید.» |
|
اثر رینگلمن:
در اینجا میخواهیم نگاهی به اثر رینگلمن داشته باشیم. آزمایش رینگلمن به ما نشان میدهد، با افزایش اندازهی گروه، تمایل اعضای گروه به بهرهور بودن کمتر و کمتر میشود.
در این آزمایش، به بیست دانشجو اجازه داده شد یکبار تنهایی و یکبار بهطور گروهی طنابی پنج متری را بکشند. انتهای دیگر طناب به دینامومتر(وسیلهای برای سنجش قدرت موتور) وصل شده بود. وقتی دو نفر با هم طناب را میکشیدند، هر یک از آنها بهطور میانگین 93 درصد از تلاشی که به تنهایی انجام داده بودند را نشان میدادند. وقتی که طناب توسط سه نفر کشیده میشد این درصد به 85 و با چهار نفر به 77 درصد رسید. تاآنجاکه درگروهی هشت نفره، هر فرد بهطور میانگین 50 درصد از حداکثر عملکردش را به نمایش میگذاشت.
این چیزی است که روانشناسان به آن اثر رینگلمن میگویند. در تلاش مشترک، اثر تعهد فردی شدت کمتری پیدا میکند و بنابراین انگیزهی افراد برای انجام کار کمتر میشود، میزان مشارکت هر شخص غیرقابل تشخیص است و در اغلب موارد هر فرد به تلاش دیگری متکی میشود.
واقعیت این است که هر تیم با اعضای بیشتر الزاما خلاقانهتر عمل نمیکند. در ادامه میخواهیم تیم طراحی را مثال بزنیم که با تعداد افراد محدودی روی پروژهای کار میکند و میتواند نتایجی خلاقانه به ارمغان بیاورد.
پروژهی HTM شرکت Nike :
HTM نام پروژهی طراحی آزمایشی نایک است که در سال 2002 راهاندازی شد. نقش HTM چه بود؟ سه طراح و تصمیمگیرندهی اولیه وارد اتاقی شدند، کارهای روزمرهی خودشان را کنار گذاشتند و روی طراحی محصول موجود کارکردند تا طرحهای جدیدی را توسعه دهند. این مثال نشان میدهد که طراحان بهجای اینکه فقط سفارش انجام کاری را دریافت کنند، میتوانند با ایدههای خوبی که براساس تجربیاتشان دارند، مدیر عامل شرکت را غافلگیر کنند. هدف از HTM، برگزاری جلسهای ذهنی بود که در آن سه نفر توانستند گرد هم آیند، کارهای معمولیشان را کنار بگذارند و چیز جدیدی ایجاد کنند. هیچ برنامه یا نیازی برای اینکار از قبل در نظر گرفته نشده بود. آنها با استفاده از آزادی عملی که داشتند کاملا داوطلبانه توانستند برای نایک نتایج نوآورانهای را به ارمغان آورند.
پژوهش LEGO :
پژوهشی دیگر هم توسط سه پروفسور انجام شد که دربارهی ساخت با LEGO است. در این آزمایش، آنها از آجرهای LEGO و دو تیم متشکل از 2 و 4 نفر استفاده کردند. هدف این بود که ببینند کدام طرف میتواند بهتر و سریعتر، یک ساختار LEGO خاص را کنار هم قرار دهد. تیم دو نفره کارش را در 36 دقیقه انجام داد در حالی که تیم 4 نفره کارش را در 56 دقیقه به اتمام رساند. دلیل این امر واضح است، هر چه تعداد افراد تیم بیشتر باشد، وقت بیشتری صرف میشود تا تمام اعضا به هماهنگی و تفکر مشترکی برسند. بنابراین سعی کنید تا جایی که میتوانید تیم را کوچک نگه دارید.
چرا بهدنبال ایجاد تیم با اعضای بیشتر هستیم؟
.اکثر اوقات تشکیل تیمهای بزرگ زمانی اتفاق میافتد که شرکت منابع زیادی برای اختصاص دادن به آنها دارد. مثلا در موقعیتی خاص شرکت به سطح خوبی از موفقیت مالی و بازار دست پیدا میکند و بعد از مدتی، دیگر همه چیز به خوبی روزهای اول نیست. بنابراین شرکت برای رفع چالشهای موجود سعی میکند از افراد بیشتر، زمان بیشتر، منابع بیشتر و ... استفاده کند به این امید که بتوانند به سطح بعدی برسد، ولی عملا این رویکرد درستی نیست.
استفاده از افراد بیشتر برای حل یک مشکل، «ذهنیت کارخانهای» است، طبق چنین تفکری، هرچه افراد بیشتری روی چیزی کار کنند، خروجیهای بیشتر یا نتایج بهتری به دست میآید.
تا جایی که میتوانید تیم را کوچک نگه دارید
ساخت محصولی جدید در تیم دو یا سه نفره چالشبرانگیز است و محدودیتهایی را بههمراه دارد. ولی در عین حال این محدودیتها زیباییهای خودشان را دارند. باعث میشوند افراد مهارتها و توانمندیهایشان را تقویت کنند. در غیر اینصورت اعضای تیم در حد متوسط باقی میمانند. به خاطر داشته باشید: «اگر محدودیتی وجود نداشته باشد، انگیزهای هم برای از میان برداشتن آن وجود نخواهد داشت.»
افراد خلاق در تیمی کوچک با منابع کم هم میتوانند بر چالشها و محدودیتهایشان پیروز شوند. ولی اگر برای برطرف کردن محدودیتها منابع زیادی در اختیار تیم کسبوکار قرار دهیم، تمرکز افراد روی محصول نهایی کمتر میشود. اگر نتوانیم محصولمان را در تیمی سه نفره تولید کنیم، دو حالت وجود دارد، یا اعضای مناسبی را برای اینکار انتخاب نکردیم یا محصولی که سعی میکنیم بسازیم، محصولی بسیار پیچیده است.
مترجم: طاهره منیری شریف (کارشناس ارشدMBA )
برگرفته از سایت medium.com