سال گذشته بهعنوان دانشجوی کارآفرین، تجربهی منحصر به فردی کسب کردیم و زندگی پرفراز و نشیبی را پشتسر گذاشتیم، که کار، استارتاپ، دانشگاه و زندگیمان را به چالش کشید.
بسیاری از دانشجویان، دیدگاه خاص خودشان را نسبت به آینده داشتند و مشتاق رسیدن به آن بودند. ایدههایی هم برای ایجاد آن آینده در سر داشتند ولی اکثر افراد مردد هستند، ریسک زیادی در این راه وجود دارد و ما بهعنوان دانشجو همیشه احساس میکنیم خیلی بیتجربه هستیم.
به همین دلیل 10 درس زیر را که به عنوان دانشجوی کارآفرین از طریق تجربههای خود آموختیم در اختیار شما میگذاریم:
1.سیستم آموزشی (مدرسه یا دانشگاه) را ترک نکنید:
ما میخواهیم زاکربرگ یا بیلگیتس بعدی باشیم. ما کار نوآورانهای را شروع خواهیم کرد و سپس دانشگاه را ترک میکنیم. تا بهحال تمام دانشجویان کارآفرین همین حرفها را میزدند.
به ندرت پیش میآید که شرایط به گونهای هموار شود که بتوانید دانشگاه را ترک کنید و بهطور معجزهآسایی، یک استارتاپ افسانهای بسازید. تا زمانیکه شرکتتان آنقدر موفق نشده است که تمام وقت شما صرف آن نشود، سیستم آموزشی فعلی خود را ترک نکنید.
2.فرهنگ استارتاپ، خیلی جذاب است:
درست همانطور که تصویر نادرست خاصی از زیبایی در رسانههای مشهور به چشم میخورد، یک دیدگاه خاص و جذاب هم در مورد موفقیت استارتاپ وجود دارد. مثلا میگوییم آیا آن سایت میتواند گوگل بعدی باشد؟ آیا آنها میتوانند در عرض شش ماه 100 هزار کاربر داشته باشند؟
بهعنوان دانشجویان کارآفرین ممکن است وسوسه شویم و دیوانهوار بهدنبال ثروت و شهرت احمقانه از طریق استارتاپ باشیم. ولی این تفکر، ارزش واقعی برای افراد خلق نمیکند(به خصوص برای مشتریان). آیا چشمانداز استارتاپتان مشهور شدن است، یا این است که به شیوهای معنیدار دنیا را تغییر دهد؟
بنابراین «رویای استارتاپ» معروف را رها کنید و فقط روی چشمانداز استارتاپ خود تمرکز کنید. در این صورت موفقیت به طور طبیعی بهدنبال آن خواهد آمد.
3.بیرحمانه برای استارتاپتان وقت بگذارید:
هر روز برای استارتاپ خود وقت بگذارید. مهم نیست که موعد پروژهتان سررسیده یا روز بعد امتحان نهایی دارید. هر روز حداقل 1 درصد هم که شده کار خود را پیش ببرید. استارتاپ شما خود به خود ساخته نمیشود.
اگر انتظار دارید شرکت بزرگی بسازید، باید بدانید که اگر در حاشیه بایستید و کاری نکنید نمیتوانید به این هدف خود برسید. این کار باید مثل خوردن یا خوابیدن، برای زندگی روزمرهی شما عادی و ضروری بشود.
4.هیچ کس نمیخواهد ایدههای شما را بدزدد:
شایعترین نگرانی دانشجویان کارآفرین این است که اگر ایدههای استارتاپشان را به کسی بگویند کسی ایدههایشان را خواهد دزدید. حقیقت این است که تا وقتی واقعا چیزی را با ایدههایتان نساخته باشید آنها کاملا بیفایده هستند. ممکن است بگویید در حال برنامهنویسی یک موتور جستجو هستید تا گوگل را شکست دهید، ولی تا وقتی که به دیگران نگفتهاید چطور میخواهید الگوریتم آن را بنویسید کسی نمیتواند ایدهی شما را بدزدد.
در واقع شما باید آزادانه ایدههای خود را به اشتراک بگذارید و بازخورد دیگران را در مورد آنها دریافت کنید تا بتوانید مشکلات ایدههایتان را برطرف کنید.
5.رقابت میتواند خوب باشد:
رقابت (مستقیم یا غیرمستقیم) اجتنابناپذیر است. رقابت به سه دلیل میتواند خوب باشد:
1 . در رقابت خود ممکن است با اشتباهاتی مواجه شوید. از آن اشتباهات درس بگیرید.
2 . اگر سایر شرکتها در فضای یکسانی توسعه مییابند، معلوم میشود که بازار امیدوارکنندهای وجود دارد.
3 . اگر دیدید در یک رقابت مستقیم قرار دارید، آن را نشانهای بدانید برای اینکه باید محصول خود را از دیگران متمایز کنید یا آن را بهبود بخشید.
بنابراین اگر متوجه شدید که شرکت شما رقیب دارد، نگران نباشید، مهم نیست که آنها چقدر جلوتر از شما هستند.
6.همهی کارها را خودتان انجام ندهید:
هیچ کس نمیتواند همهی کارها را انجام دهد. در شروع کار ما سعی کردیم همه چیز را خودمان یاد بگیریم. بااین حال سریع متوجه شدیم که نه توانایی انجام یک کار خیلی خوب را داریم و نه وقتش را. ما مجبور شدیم کارها را واگذار کنیم و اعضای بیشتری را برای تیم استخدام کنیم.
7.مردم کمک به دانشجویان را دوست دارند:
بنیانگذاران باتجربهی استارتاپ اغلب به ما میگویند که ما دانشجویان افراد خوششانسی هستیم چون به منابعی (مثل مربیها، کارگاهها) دسترسی داریم که آنها ندارند. حق با آنهاست. چیزهای زیادی برای دانشجویان کارآفرین رایگان هستند.
8.مدلهای کسب و کار مهم هستند:
ما در شروع کار فکر کردیم که مدلهای کسبوکار صرفا برای سرمایهگذاریهای سودآور هستند. نیازی نیست که ما به عنوان شرکت اجتماعی زیاد نگران این مدلها باشیم. با این حال دردنیایی که برمبنای پول اداره میشود، تحقق یک چشمانداز بدون جریان نقدی دشوار به نظر میرسد.
اگر سودآوری را در نظر نگیریم، میتوانیم اعتراف کنیم که جلب حمایت و جمعآوری کمکهای مالی چقدر دشوار است. ما با ایجاد استراتژی قابلاعتماد پرداخت نقدی بدهی، میتوانیم زندگی مردم را بهتر کنیم و درعین حال پول لازم برای توسعهی شرکت خودمان را فراهم کنیم.
حال اگر سابقهی کسب و کار نداشته باشید و ندانید چطور یک مدل کسب و کار بسازید، چه میشود؟ کمی زمان میبرد، ولی آنچه که واقعا به ما کمک کرد این بود که با بوم مدل کسب و کار به آزمایش پرداختیم و بررسی کردیم که استارتاپهای موجود، چگونه کسب و کارهای خودشان را سازماندهی میکنند.
9.واقعا بدانید که چرا این کار را انجام میدهید:
اگر این کار را فقط به خاطر افتخار و لذتش انجام میدهید، بدانید که روزهای سختی را پیش رو خواهید داشت.
اگر میخواهید در دانشگاه یک شرکت را راهاندازی کنید، بدانید که عملکرد علمی، زندگی اجتماعی و خواب خود را فدای آن خواهید کرد و این چیز کمی نیست.
بنابراین باید دلیل خوبی برای کار خود پیدا کنید. چون در آن روزهای سختی که پیشرو دارید و باید از خیلی چیزهای خوب زندگی خود بگذرید، باید انگیزهی قوی و خوبی داشته باشید تا شما را در این راه پیش ببرد.
10.کارآفرینی را عمیقا درک کنید تا در نهایت کارآفرین شوید:
این مهمترین درسی است که ما یاد گرفتیم.
ما با مطالعه درمورد کارآفرینان گذشته و استارتاپهای موفق، بهتر میتوانیم کارآفرینی را درک کنیم. دراین صورت میتوانیم مهارتها و تجربیاتی را کسب کنیم که ما را بهعنوان کارآفرین، تواناتر میسازند. ولی هیچ کلاس درس جایگزینی برای توسعهی چشمانداز، انگیزه و تصمیم در کارآفرینی وجود ندارد.
تنها درصورتی میتوانیم به این عناصر دست پیدا کنیم که عمیقا به بررسی و تفحص آنها بپردازیم.
برگرفته از سایت medium.com
طاهره منیری شریف (کارشناس ارشد MBA)