هر بنیانگذاری باید از بعضی طرز فکرهای خاص، اجتناب کند. مثلا تحت فشار قرار دادن خود برای انجام دادن هر پروژه به تنهایی یا این احساس که هرگز نمیتواند استراحت کند. شاید گفتنش ساده باشد که با خود بگویید من نباید این اشتباهها را انجام دهم، ولی وقتی در چنین شرایطی قرار میگیرید بهراحتی ممکن است در یکی از این دامها گرفتار شوید.
در ادامه، پنج مورد از خطرناکترین تلههای ذهنی را که به عنوان بنیان گذار یک استارتاپ ممکن است گرفتارش شوید مرور خواهیم کرد:
1 . وقتی میبینید همتیمیتان به کندی کار میکند و احساس میکنید که خودتان میتوانید سریعتر کار را انجام دهید، میگویید: «خودم این کار را انجام خواهم داد»:
این اشتباه در بین بنیانگذاران استارتاپهای نوپا شایعتر است، یعنی در مواقعی که یک عضو جدید استخدام میکنید تا بخشی از کارتان را برای شما انجام دهد. در واقع عضو جدید به زمان نیاز دارد تا بتوانید کارش را یاد بگیرد و البته در طول آن دورهی یادگیری، نخواهد توانست کارها را با آن سرعتی که مدنظر شماست پیش ببرد.
ولی این اصلا مهم نیست. اگر شما کار آنها را برعهده بگیرید به آنچه که میخواهید نمیرسید زیرا در این صورت آنها نمیتوانند مستقل بار بیایند. علاوه بر این، با این کار نخواهید توانست شرکت خود را مقیاسبندی کنید.
این کار اثرات جانبی دیگری هم دارد. اگر مدام پاپیچ همتیمی جدیدتان بشوید، ممکن است به او ضربهی روحی وارد شود. به کارکنان جدیدتان اجازه دهید تلاش کنند (حداقل چند هفتهی اول)، تا بتوانند به آن رشدی که از آنها انتظار دارید، برسند.
بیشتر بخوانید: 8 درسی که از همبنیانگذاری یک استارتاپ آموختم
2 . اندازهگیری ساعات به جای پیشرفت:
در دنیای استارتاپ، خیلی آزاردهنده است وقتی که میشنویم کسی با تکبر در مورد زود رفتن به اداره یا دیر ترک کردن اداره حرف میزند. اگر افراد در محل کار هوشیار و مولد باشند دیگر زمان آمدن و رفتن آن ها مهم نیست. آنچه که مهم است، نتیجهی کار است. برای سنجش مشارکت شخص در رشد شرکت، فقط به موارد زیر توجه کنید:
- آنچه که انجام میدهند.
- آیا در راستای اهداف نقشهی راه یا ضربالعجلها حرکت میکنند یا نه؟
- آیا یک عضو قابلاعتماد و قابلاحترام برای تیم هستند یا نه؟
البته معمولا رفتار بنیانگذاران به گونهای است که از این اشتباه حمایت میکنند. با ایجاد چکلیست روزانه برای خودتان و محاسبهی کارهای انجامشدهی قابلمدیریت در طول روز یا پیشرفتی که در طول روز ایجاد شده است، میتوانید از این اشتباه اجتناب کنید.
برای اینکه خود را با مفهوم «بهرهوری» به همراه موفقیت برای خود و تیمتان تطبیق دهید، باید هدفگرا باشید نه ساعتگرا.
|
«زندگی استارتاپی، یک دوی ماراتون است نه دوی سرعت.» |
|
3 . داشتن این احساس که نمیتوانید استراحت داشته باشید.
بسیاری از بنیانگذاران، معمولا در شرکت خیلی به خودشان فشار آورده و خود را خسته میکنند(از لحاظ روحی 18 ساعت در روز کار میکنند و هرگز به خودشان اجازهی توقف، خواب یا مقداری استراحت نمیدهند). آنها حس میکنند این همان کاری است که باید انجام دهند. بعضی از بنیانگذاران، درمورد اخلاق کاری خود در شبکههای اجتماعی مطلب میگذارند تا اعتبار اجتماعی کسب کنند و وانمود کنند که کاری غیرعادی و خارق العاده انجام میدهند.
ولی در واقعیت، این شیوه غیرمولد است. اگر زیادی خودتان را خسته کنید بهرهوریتان کاهش مییابد. زندگی استارتاپی، یک دوی ماراتون است نه دوی سرعت. اگر دائما مشغول کارهایی هستید که فرصت استراحتی برای شما باقی نمیگذارند، یک گام به عقب برگشته و کمی فکر کنید. معمولا متوجه خواهید شد که برای تکمیل بعضی کارهای خاص، بیشتر از آنچه که نیاز است وقت میگذارید، زیرا:
- دچار حواسپرتی شدهاید(نیازی نیست به همهی ایمیلها یک جا پاسخ دهید)
- زمان خود را خوب مدیریت نمیکنید
- برای دقت کافی و عمیق روی کار خود، به اندازهی کافی وقت نمیگذارید
منظور این است که باید هدفمند باشید و همیشه برای خود وقت استراحت در نظر بگیرید.
4 . تلاش برای یک رییس خوب بودن:
تفاوت زیادی بین رئیس بودن و دوست بودن وجود ندارد. ولی وقتی یک استارتاپ نوپا دارید همیشه بهتر است رسمیتر باشید. یعنی ضرورتا در مربیگری و نقد سازندهی خودتان صادق باشید. دوستانه بودن خوب است، ولی اگر به دروغ ادای صداقت را دربیاورید عواقب شدیدی (هم از نظر شخصی و هم از نظر کاری) در پیخواهد داشت و به موارد زیر منجر خواهد شد:
- تیم شما در فضای کاری برای مولد یا باارزش بودن رقابت نمیکند.
- محصول شما خسارت میبیند، زیرا حلقهی بازخورد شکسته میشود.
- فرهنگ شرکت شما نخواهد توانست در یک فضای صادقانه و شفاف و با بازخورد ثابت (مواردی که موردنیازتان هستند) رشد کند.
وقتی باید گفتگوهای سختی داشته باشید، از راهحلهای سریع و موقت استفاده کنید. روراست باشید و آنچه را که لازم است بگویید. فقط در این صورت کارها بهبود خواهند یافت. درواقع تا وقتیکه با بازخوردهای خود همچنان حرفهای باقی میمانید، هیچکس از شما گله نخواهد کرد. حقیقت این است که اگر شما وظیفهی خود را انجام ندهید تیمتان از شما گله خواهد کرد (و باید هم این کار را بکند).
بیشتر بخوانید: ده قانون طلایی مدیریت اثربخش
بیشتر بخوانید: رییس کارآفرین واقعا چه کار می کند؟
5 . داشتن این طرز فکر که باید به همه بگویید همه چیز در تمام اوقات به خوبی پیش میرود:
بنیانگذاران بیشتر از بقیهی کارکنان در این تلهی ذهنی گرفتار میشوند. با یک دوست یا همکاری که میخواهد همین الان یک شرکت راهاندازی کند صحبت کنید و از او بپرسید کارها چطور پیش میرود. 99 درصد اوقات در پاسخ خواهید شنید: همه چیز خوب پیش میرود.
این حرف نه تنها صادقانه نیست، بلکه عواقب غیرقابلپیشبینی دیگری هم دارد. مثلا:
مانع از این میشود که شما توصیهها یا کمکهای بسیار ارزشمند را دریافت کنید، زیرا کسانی که میتوانند این توصیهها را در اختیار شما بگذارند اصلا فکرش را هم نمیکنند شما به آنها احتیاج داشته باشید.
اعتبار شما را کاهش میدهد، به خصوص بعد از اینکه افراد بفهمند کارها واقعا خوب پیش نمیرود. (حتی اگر بعد از مدت کوتاهی خلاف آن حرف را بگویید).
بنابراین در پاسخ به این سوال همیشه سعی کنید صادق باشید. در پایان روز، هر کسی که درگیر استارتاپ است اشتباههایی را مرتکب میشود و این امری طبیعی و رایج است ولی آنچه باید به آن توجه داشت، این است که اشتباههایی را که میتوانید از آنها اجتناب کنید، مرتکب نشوید. پس برای شروع، سعی کنید از این تلههای ذهنی اجتناب کنید.
مترجم: طاهره منیری شریف (کارشناس ارشد MBA)
برگرفته از سایت medium.com
مطالعه بیشتر:
استارتاپ یا خودکشی مالی؟!
چهار شیوه مؤثر در جلوگیری از شکست استارتاپها
5 اشتباه مهلك در استارتاپها و نحوهی اجتناب از آنها