آگهی استخدام یک سازمان کارآفرین: «به تیمی از افراد رقابتی، دارای اعتماد به نفس، متعهد به نوآوری، مشتاق به انجام کار و خالق ارزش برای سازمان نیازمندیم».
در واقع این سازمان نیازمند افرادی با روحیات کارآفرینانه است. کسانی که بتوانند موتور خلق ایده را به کاراندازند و از انجام ریسکهای محاسبه شده ترسی نداشته باشند. چنین کارکنانی در ازای تلاششان برای رشد شرکت، علاوه بر پاداش مالی، مورد حمایت سازمان قرار میگیرند و منابعی برای تبدیل ایدههای خود به واقعیت دریافت میکنند.
شاید چنین شرایطی بسیار ایدهآل باشد، اما بعضی از کارکنان مایلند، منافع شرکت را در اولویت قرار دهند، در واقع، آنها تاکنون صرفا برای منافع شرکت کار میکردند.
” Gifford Pinchot III “، بنیان گذار مدرسه کسبوکار پایدار، اصطلاح «کارآفرینان سازمانی» را در سال 1978 ابداع و آن را «رویاپردازانِ اهل عمل» تعریف کرد. او میگوید: «کارآفرینان سازمانی، کارکنانی هستند که در راستای نوآوری شرکت اقدام میکنند در حالیکه کارآفرینان مستقل تلاش میکنند برای استارتاپ خودشان نوآوری ایجاد کنند.»
«ریچارد برانسون» معتقد است: «کارآفرینی سازمانی مفهوم جدیدی نیست. فقط آنطور که شایستهاش بوده، مورد توجه قرار نگرفته است. شاید بهتر باشد بگوییم «کارآفرینی سازمانی»، برادر کوچکتر «کارآفرینی مستقل» است».
کارآفرین سازمانی، کارمندی است که با توجه به منافع سازمان به او اختیار ایجاد محصولات، خدمات و سیستمهای جدید داده میشود و در همین راستا مورد حمایت مالی سازمان قرار میگیرد. همچنان که هر کسبوکاری برای شروع کار به یک کارآفرین نیاز دارد، رشد سلامت سازمان هم نیازمند انتشار دانش کارآفرینان سازمانی است. آنها افرادی هستند که پروژههای جدید را هدایت میکنند و برای توسعه سازمان در جستجوی راهحلهای غیرمنتظره، خلاقانه و جدیدند.
یکی از اشتباهاتی که بسیاری از کسبوکارها مرتکب میشوند این است که خلاقیت و ایدههای نوآورانه کارکنان را باوجود اینکه میتواند شرکت را به سمت آیندهای بهتر سوق دهد، نادیده میگیرند.
متاسفانه چنین وضعیتی برای شرکت کداک اتفاق افتاد. هنگامیکه «استیون ساسون» به عنوان «مهندس برق» در کداک کار میکرد، اولین دوربین دیجیتال را اختراع کرد. وقتی او ایده خود را به مدیران کداک ارائه داد، آنها بیش از آنکه اختراع ساسون را به عنوان تحولی مثبت در حوزه عکاسی قلمداد کنند، آن را یک تهدید محسوب کردند.
هرچند که به او اجازه دادند نمونه اولیه محصولش را بسازد، از او خواستند اختراعش را مخفی نگه دارد و البته او هرگز نتوانست اختراعش را در معرض دید همگان به نمایش بگذارد. در سال 2012، کداک به سمت ورشکستگی سوق پیدا کرد. زیرا برای رقابت در بازار فناوری دیجیتال آماده نبود.
|
«نوآوری و کارآفرینی سازمانی یکی از مهمترین دلایل موفقیت و پایداری شرکتهای نامآور است.» |
|
بهینهسازی و بهرهبرداری از محصولات موجود، ضمن پذیرش نوآوری، عنصر اصلی رشد و سودآوری پایدار است. رویکردی ساده اما قدرتمند برای پیشبرد نوآوری در سازمان، استفاده از منابع موجود از جمله خلاقیت کارمندان است. بعضی شرکتها کارآفرینان سازمانی پرورش میدهند. مثل شرکت انیمیشن سازی DreamWorks. آنها از نمایش نامه نویسی تا اجرای پروژه را به کارمندان خود به رایگان آموزش میدهند. اگر ایدههای آنها با استاندارد مورد نیاز مطابقت داشت، آنها را به مرحله اجرا در میآورد.
در شرکت Google به کارمندان اجازه میدهند، چند ساعت در هفته به پروژههای نوآورانهای که منتخب خودشان هست، زمان اختصاص دهند. موفقیت و ماندگاری چنین شرکتهایی به این دلیل است که پذیرای نوآوری و کارآفرینی سازمانی هستند.
شرکتهایی که ایدههای جدید کارکنان را به عنوان تهدید تلقی و تنها از وضع موجود حمایت میکنند، به زودی کارکنان خلاق و صاحب ذهن کارآفرینانه را از دست میدهند. این همان سرانجامی است که گریبانگیر شرکت کداک شد.
هرچه مفهوم کارآفرینی سازمانی مصداق بیشتری در سازمان پیدا کند، شرکت با اثر بخشی بیشتری مواجه خواهد شد. اگر سازمان از کارآفرین سازمانی حمایت کند، او در پیشبرد اهداف سازمان موفق خواهد بود. اگر سازمان او را مورد حمایت قرار ندهد، کارآفرین سازمانی در پروژههاّیش شکست خواهد خورد و در نهایت سازمان را رها میکند تا به سازمان دیگری ملحق شود یا استارتاپ خودش را راهاندازی کند.
مترجم: نازنین توکلی (کارشناس ارشد مدیریت صنعتی)
برگرفته از سایت forbes.com