همه ما می دانیم که توسعه یک برند شخصی بسیار ارزشمند است، زیرا شهرت می تواند شما را برای فرصت های شغلی هیجان انگیز در معرض توجه دیگران قرار دهد. هنگامی که استعداد های واقعی شما شناخته می شود، به احتمال زیاد برای انجام وظایف مرتبط و جالب به شما درخواست همکاری داده می شود و مسلما این به شما کمک می کند در میان رقبا برجسته تر بشوید.
تحقیقات سیلویا آن هیولت در مرکز نوآوری استعدادها نشان می دهد که پرورش برند شخصی شما یکی از بهترین راه ها برای جذب حامی مالی است و متخصصان دارای حامی مالی 23% بیشتر از همسالان خود ارتقا می یابند.
برند شما همچنین یک محافظ قوی در برابر بدشانسی های حرفه ای است! اگر در شرکت شما اخراج یا کاهش کار وجود داشته باشد، شناخته شدن شما در زمینه ی کاری خاص، این احتمال را که پس از اخراج، به سرعت توسط شرکت دیگری پذیرفته شوید، بالا می برد.
اما برندسازی شخصی دارای چالش های منحصر به فردی برای زنان متخصص است. تحقیقات به صورت مکرر نشان داده است که زنان در معرض پدیده ای هستند که به عنوان «معمای خوشایند» شناخته می شود. هنجارهای جنسیتی همواره بر این فرض نهاده شده اند که زنان می بایست گرم و مهربان باشند! زمانی که زنان این هنجارها را نقض می کنند، مثلا زمانی که برای تصمیمات سخت، به تنهایی قدم بر می دارند، نظرات خود را قدرتمند اعلام می کنند و یا در پی ارتقای خود به لحاظ شخصی و کاری هستند، به خاطر این رفتارها، بازخوردهایی مجازات گونه را دریافت می کنند، زیرا مردان نمی خواهند زنان اینگونه باشند. مسلما در هر جامعه ای می توانیم نمونه هایی از برچسب به این زنان را ببینیم، نمونه هایی مثل زنان پرخاشگر، زنان عصبی، مثل مردها رفتار کردن، ملکه ی یخ و ...، که با این القاب، مورد انتقاد قرار می گیرند.
بنابراین، به عنوان یک زن، چگونه می توانید از تمام این برچسب ها عبور کرده و یک برند شخصی قوی بسازید؟! در ادامه سه استراتژی آورده شده است که می تواند به اطمینان شما از شناسایی استعدادهای تان کمک کند.
1- در داخل و خارج از سازمان خود، شبکه ارتباطی ایجاد کنید.
سرمایه ی پل های ارتباطی! این عبارت از نظر متخصصان به یک مفهوم می رسد: شبکه ی ارتباطی گسترده میان افرادی که در یک شرکت یا در یک صنعت فعالیت دارند، و در واقع نقاط مشترک آن ها بیشتر از اختلافات آن هاست!
هنگامی که شما شبکه ارتباطی خود را به یک گروه منتخب از دوستان و آشنایان محدود می کنید که در واقع از استعدادها و توانایی های شما مطلع هستند، خود را در معرض خطر قرار داده اید! زیرا در این حالت شما افراد کمتری را در دسترس خود دارید که می توانید در مورد نقاط مشترک تان با آن ها صحبت کنید یا پشتیبانی به شما ارائه دهند، خواه این پشتیبانی در مورد تامین منابع مالی برای یک پروژه ی مهم باشد یا صرفا مشاوره ای برای گرفتن یک سمت جدید در سازمان! در این حالت اگر بخشی که شما مشغول به کار هستید، مجددا سازماندهی شود یا به هر نحوی شما از کار خود برکنار شوید، افرادی که استعدادهای شما را درک می کنند، غالبا در موقعیتی نیستند که بتوانند به شما کمکی کنند.
در عوض شما می توانید با انتخاب آگاهانه افراد و ایجاد ارتباطات دوستانه یا کاری یا دنبال کردن در شبکه های اجتماعی و ...، شبکه ای گسترده از افراد را بسازید که اگر وضعیت شما به هر نحوی دچار تغییر شد، گزینه هایی در میان این افراد برای کمک به شما وجود داشته باشد. به عنوان مثال می توانید با ایجاد روابط کاری یا تخصصی با افرادی که به صورت روزمره با آن ها ملاقات می کنید، مثلا همسایه ها یا والدین بچه هایی که با فرزندان شما هم مدرسه ای هستند و .... ، شبکه ی ارتباطی خود را ایجاد کنید.
2.داستان خود را روایت کنید.
شما، اغلب تصور می کنید که اگر سخت کار کنید، به مرور دیگران متوجه شما و کارتان خواهند شد، هم چنین در حالتی که در حال گذر از مراحل سخت هستید، این حس را دارید که مردم آن را حس کرده یا میبینند. ولی از آنجایی که این روزها مردم بیش از حد تحت فشارهای روانی در زندگی روزمره خود هستند، متاسفانه فرصتی برای پرداختن به مسائل دیگران ندارند. بدیهی است که مردم توجه کافی به شما یا مسیر حرفه ای که در پیش گرفته اید ندارند تا در نهایت بتوانند روایتی منسجم از شما را ارائه دهند. بدتر از آن، افراد ممکن است فرضیات نادرستی از شما در ذهن داشته باشند، مثلا چون پس از بچه دار شدن، از کارتان مرخصی گرفته اید، پس مهارت های شما قدیمی شده و به روز نیست! یا مثلا به هر دلیلی حوصله ی انجام کار مشخصی را ندارید و به نقش های کاربردی فرعی روی آورده اید، که این امر موجب می شود که فرصت های رشد را از دست بدهید.
به کمک یک راه آسان و مختصر توضیح دهید که چگونه مهارت های قبلی شما با آنچه که امروز در حال انجام آن هستید، ارتباط برقرار می کند و هم چنین برای آن ارزش افزوده نیز ایجاد می کند. به این شکل به دیگران کمک کنید تا حقیقت رشد شما را دریابند. در مجموع باید این ارتباط را به صراحت بیان کنید، نه اینکه امیدوار باشید دیگران آن را به تنهایی درک کنند.
برای شروع، می توانید آن را روی کاغذ ترسیم کنید. در یک طرف موقعیت یا تجربیات گذشته ی خود را بنویسید، در طرف دیگر شغلی را که در حال حاضر دارید یادداشت کنید. سپس نقاط مشترک میان آن ها را پیدا کنید.
به عنوان مثال، شغل گذشته شما می تواند «مدیریت منابع انسانی» و زمان حال شما «مدیریت فروش منطقه» باشد. فردی که بیرون از جریان امور اداری است، ممکن است هیچ تصوری از ارتباط بین این دو موقعیت نداشته باشد و فرض را بر این بگذارد که شما در یک مسیر تصادفی از یک شغل به شغل دیگر روی آورده اید، اما شما خودتان می دانید که در تجربه ی گذشته که مدیر منابع انسانی بوده اید، یاد گرفته اید که چگونه با همدلی به حرف دیگران گوش دهید، بفهمید چه چیزی باعث ایجاد انگیزه در افراد می شود و راه حل های برد- برد ارائه دهید، مجموعه ی این عوامل، ترکیب کاملی برای موفقیت در فروش هستند!
زمانی که بتوانید این ارتباط و مفهوم را با دیگران به سادگی در میان بگذارید، مهارت های منحصر به فردی را که شما برای موقعیت خودتان و سازمان ها می توانید به ارمغان بیاورید، برای همه قابل تشخیص خواهد بود.
این راه ارتباطی آسان و مختصر، فقط مختص مواقعی نیست که دنبال کار می گردید، بلکه اغلب اوقات فرصت هایی برای شما وجود دارد تا دیدگاه دیگران را در مورد خودتان شکل دهید، اما اکثر مردم آن را از دست می دهند.
به عنوان مثال، معمولا کسانی که به تازگی با شما آشنا می شوند، از شما می پرسند که چه مدت است در شغل تان فعالیت دارید یا اینکه چگونه به موقعیت فعلی خود رسیده اید؟! به یاد داشته باشید که آماده کردن یک پاسخ ساده، به این معناست که می توانید از سوالات دیگران برای برجسته کردن مهارت های خود استفاده کنید: «من در زمینه کاری منابع انسانی شروع به کار کردم و تا مدیریت منابع انسانی پیشرفت داشتم، اما در عین حال مجذوب فرآیند فروش شدم و متوجه شدم که مهارت های شنیداری و توانایی برقراری ارتباط با دیگران که در بخش منابع انسانی در خودم تقویت کرده ام، به من این امکان را می دهد که برای شرکت، ارزش افزوده ایجاد کنم، بنابراین سال گذشته تغییر موقعیت دادم و اکنون مدیر فروش بخش شمالی هستم!» در این مثال شما فقط عناوین شغلی خود را مطرح نکرده اید بلکه زمینه ای را ارائه کرده اید که نشان دهنده ی یک برند شخصی قوی است!
هم چنین، مثل همین کار را می توانید در زمانی که مشغول به کار در شرکت هستید، به رئیس خود نیز یادآوری کنید، که چگونه در طول مدت کار خود، از نقاط قوت کلیدی خود استفاده کرده اید. مثلا می توانید افزایش فروش سالیانه به مشتریان تان را به کار خودتان و توسعه ی مهارت های گوش دادن تیم خود وصل کنید، تا آن ها نیز به طور موثرتری با نیازهای مشتری هماهنگی پیدا کنند.
|
«پرورش برند شخصی شما یکی از بهترین راه ها برای جذب حمایت مالی ست» |
|
3. ایده های تان را به صورت عمومی به اشتراک بگذارید.
اگر سطح ارتباطی خود را پایین نگه دارید و اجازه دهید که فقط کار شما، معرف شما باشد، ممکن است در بین افرادی که با آن ها همکاری نزدیک دارید، شهرت خوبی پیدا کنید، اما این فقط تعداد محدودی از افراد را شامل می شود. همیشه این امکان وجود دارد که افرادی در بخش های دیگر شرکت، یا مدیرانی یا در سطوح بالاتر از شما وجود داشته باشند که از مهارت های شما بی اطلاع باشند، فراموش نکنید که هرگونه تغییر در کارکنان می تواند در سرمایه معتبر شهرت شرکت، تغییر ایجاد کند! بنابراین، رئیس جدید یا همکاران جدید شما، که تجربه ارتباط نزدیک طولانی مدت با شما را ندارند، هیچ ایده ای در مورد خوب بودن شما نخواهند داشت.
بسیاری از زنان ممکن است از صحبت در مورد دستاوردهای خود، به صورت مستقیم اجتناب کنند (زیرا متاسفانه این امر معمولا به غرور، به رخ کشیدن یا خود پسندی در زنان نسبت داده می شود، خصوصا از سمت زنان دیگر)، اما بهتر است بدانید که راه های دیگری نیز وجود دارد که می توانید زمینه های تخصص خود را در هنگام ایجاد یک برند شخصی، به دیگران نشان دهید. مثلا ایجاد محتوا! ایجاد محتوا یک راه خوب برای به اشتراکگذاری ایدههای شما در ایجاد شهرت مثبت در مقیاس جامعه است. در این حالت، خط کشی های دقیق بر اساس سیاست های کلی هر کسب و کاری، متفاوت خواهد بود، مثلا توانایی شما در استفاده از شبکه های اجتماعی، بر مبنای یک صنعت خاص، شما را محدود خواهد کرد. اما تقریبا در هر سازمانی، روش هایی وجود دارد که با استفاده از آن ها می توانید علاوه بر نشان دادن دانش خود، به دیگران نیز کمک کنید.
ممکن است بر روی یک موضوع جدید در حال تحقیق باشید، در این حالت می توانید افراد مطلع در این زمینه را به صرف ناهاری دوستانه دعوت کرده و در ضمن آن، سوالات خود را مطرح کنید. در خبرنامه ی شرکت شروع به نوشتن کنید، مشاوره ارائه دهید یا به سوالات همکاران و دوستان در شبکه های ارتباطی داخل و خارج از شرکت پاسخ دهید. این در حالی است که بسیاری از حرفه ای ها، این فرصت ها را نادیده می گیرند! با این تصور که این مسائل حواس پرتی هایی هستند که آنها را از کار واقعی شان دور می کند، سپس به تمسخر می گویند که هیچ کس واقعا به آنها توجه نمی کند. حتی اگر این فرصت ها یا شبیه آنها، در بین همکاران شما رایج نباشد، افراد بالا دستی به طور معمول به این مسائل توجه می کنند، زیرا آن ها همواره این کانال ها را به عنوان وسیله ای مهم برای انتقال دانش و به اشتراک گذاشتن بهترین شیوه های کاری، در نظر می گیرند. به عنوان مثال یک کارمند فروش، در یک خرده فروشی بزرگ، توانست با یکی از مدیران شرکت با یک ایمیل خصوصی ساده ارتباط برقرار کند، سپس به سبب پستی که در شبکه های اجتماعی در مورد کار خود، به اشتراک گذاشته بود، همان مدیر مربوطه او را به دفتر مرکزی دعوت کرده و منجر به ارتقای شغلی فرد شد.
ایجاد محتوا هم چنین ممکن است فرصت های کاملا غیر منتظره ای، مثل مشاغل جدید را برای شما ایجاد کند. خانم میراندا آیسلینگ هایز، که در کتاب Stand Out معرفی شده است، توانست در مورد خلاقیت های خود کتابی چاپ کرده و آن را به دوستان خود نیز هدیه کند. یکی از این دوستان، کتاب را به سرپرست خود هدیه داد، زمانی که بعد از چند ماه، خانم هاینز برای کار در این سازمان درخواست خود را ارسال کرد، فورا با او موافقت شد، زیرا او را به سبب کتابی که چاپ کرده بود به عنوان یک فرد حرفه ای می شناختند! پس محتوای کتاب، اعتبار حرفه ای این فرد را ثابت کرده بود.
برندسازی شخصی، برای بسیاری از حرفه ای ها، کاری پیچیده به نظر می رسد، زیرا هیچ کس نمی خواهد شبیه یک تبلیغ کننده مشتاق به نظر برسد و با مسائلی که در مورد جایگاه زنان و مسایل تبعیض جنسیتی در جوامع مختلف وجود دارد رفتار کند.
اما اگر نتوانید روایت خود را آن طور که باید شرح دهید احتمالا افراد کمی در نهایت متوجه شما خواهند شد!! بنابراین با پیروی از این استراتژی ها، این شانس را پیدا می کنید که استعداد های واقعی شما شناخته شده و مورد تقدیر قرار گیرد.
مترجم عاطفه جولانی (کارشناس ارشد)
برگرفته از سایت: www.hbr.org