در ادبیات مدرن کارآفرینی «استارتاپ» با قدمت کمی که دارد خیلی زود تبدیل به تکیه کلام شد و رو به سوی کهنگی دارد. این مفهوم در پارادایم کارآفرینان مهمتر از ملزومات راهاندازی یک شرکت نوپا ظهور کرد و موجب شد اهمیت بستر ایجاد یک استارتاپ کمتر مد نظر قرار گیرد. به تازگی در میان محافل کارآفرینان چیزی که باب روز است بحث بسترسازی برای استارتاپهاست که با واژگان «شتابدهنده»، «تسهیل گر» و «سرمایهگذار خطر پذیر» تعریف میشوند. یک استارتاپ از هر مدل بسته به فراخور توانایی شکلگیری دارد. ایده، مهارت، سرمایه و یک کارآفرین سختکوش میتواند متغیرهای اولیه استارتاپ شما باشد. اما در چیدمان این پازل شاید همه قطعهها با هم جور نشود یا قطعهای از دسترس یک کارآفرین دور باشد. در چنین حالتی شاید بشود با یک تفکر راه حل ساز اوضاع را پیش برد و از قطعات کماهمیت چشم پوشید. اما برای قطعات اساسی کاری که بقای یک استارتاپ در گرو آن است کاری نمیتوان کرد. به باور صاحبنظران کارآفرینی، سرمایه، تخصص و مهارت شناخت بازار جزو تکههای حیاتی پازل استارتاپها هستند و شتابدهندهها و تسهیل گران، روان سازهای قطعات شکلگیری و رشد استارتاپ. در ادامه گفتوگوی ما را با دکتر سعید زرندی، عضو هیأت علمی دانشگاه علامه طباطبایی تهران و دکترای مدیریت دولتی گرایش توسعه دانشگاه علامه طباطبایی و کاوه یزدی فرد مدیر اجرایی یک شتابدهنده معروف میخوانید.
واژه سرمایهگذاری خطرپذیر به چه معناست و از کجا وارد حوزه کارآفرینی شد؟
دکتر سعید زرندی:
یکی از مواردی که در زمینه اقتصاد دانش بنیان در دنیا مطرح شد گرایش نداشتن سرمایهگذاران به تکنولوژی و تحمل ریسک در این زمینه بود. تا قبل از آن معنای سرمایهگذاری این بود که کارآفرین و صاحب ایده، سرمایه مورد نیاز را از طریق بانکها تأمین میکرد به این معنا که شخص به بانک مراجعه و فلان مبلغ مورد نیاز را وام میگرفت و در صورتی وام پرداخت میشد که شخص وام گیرنده دارای ضمانت باشد و نیز بتواند به صورت مداوم، اصل و بهره پول را بازگرداند. اما بسیاری از شرکتهای کارآفرین، این استانداردها و پیش نیازها را نداشتند، بنابراین نیازمند سرمایهای با ریسک بالا بودند که از سهامداران و حقوق صاحبان سهام تأمین شود. اما این روش، روش رایجی برای تأمین سرمایه نبود و کارآفرینانی که خانواده یا دوستان ثروتمندی نداشتند، شانس کمی برای تأمین سرمایه شرکت خود داشتند. بر این اساس در جهت ارائه راهکارهای جدید نخستین بار تقریباً سال ۱۹۴۱ میلادی در یکی از کنفرانسهای بینالمللی مطرح شد که اگر میخواهیم روی دانش و حوزه فناوری و تکنولوژی سرمایهگذاری کنیم باید یک فضای فکری جدیدتری داشته باشم، چیزی که در مورد آن صحبت شد واژه capital venture بود که بعداً ترجمههای مختلفی از آن ارائه دادند مانند سرمایهگذاری ریسک پذیر یا سرمایهگذاری خطر پذیر و... پس موضوع سرمایهگذاری خطر پذیر به این شکل است که اگر قصد دارید ایده را به بازار برسانید باید کارهایی برای حفظ و حمایت از آن ایده انجام دهید که از لحاظ مالی متفاوت از تأمین مالی و روشهای مرسوم باشد.
شتابدهندهها چه کسانی هستند و فرق آنها با سرمایهگذاران خطر پذیر چیست؟
پس از مطرح شدن سرمایهگذاری خطر پذیر در جهان این موضوع به طور جدی در حوزه یک کسب و کار مبتنی بر دانش بنیان پیگیری شد و تقریباً از سال ۱۹۷۰به یک صنعت جدی در حوزه تأمین مالی تبدیل شد.
در آن زمان اساس سرمایهگذاری خطر پذیر بر این مبنا شکل گرفت که سرمایهگذاران به نوعی هدایت منابع انسانی، مادی و فضایی که در آن سرمایهگذاری میکردند به عهده میگرفتند. تفاوت این جریان با روش قدیمی تأمین سرمایه از طریق سیستم بانکی این بود. قرار نیست سرمایه پذیر پس از اخذ منابع مالی، پول را بگیرد و برود. در روش جدید سرمایهگذار علاوه بر اینکه سرمایه را تأمین میکند خود نیز در روند توسعه ایده حضور خواهد داشت. این روش با تمام مزیتی که داشت متأسفانه کم کم موجب نارضایتی صاحبان ایده شد و اشکالی به مرور به وجود آمد و موجب شکاف عمیقی شد، آن شکاف این بود: سرمایهگذاران خطر پذیر در هر ایدهای سرمایهگذاری نمیکردند. در ابتدا این شکاف توسط فرشتگان کسب و کار برطرف شد. فرشتگان کسانی بودند که سرمایهای داشتند و عمدتاً در حوزه فناوری مشغول بودند. آنها علاقه داشتند پولشان را در شکلگیری یک ایده در حوزه فناوری سرمایهگذاری کنند. فرشتگان عموماً فقط در مراحل اولیه یک ایده سرمایهگذاری میکردند و سرمایهگذاران خطر پذیر در مراحل بعدی که یک ایده به اندازه کافی رشد کرده بود و نیاز به سرمایه بیشتری داشت وارد عمل میشدند. اما شکاف مذکور هنوز وجود داشت و تا سال ۲۰۰۵ در این حوزه به صورت جدی احساس میشد. اما از علل به وجود آمدن نارضایتی و عدم توافق میان سرمایهگذار و سرمایه پذیر میتوان به این عوامل اشاره کرد: خیلی از افرادی که میخواستند در این حوزه کار کنند اولاً بلد نبودند یک ایده را به مرحله سرمایهپذیری برسانند و دوم اینکه آنهایی که سرمایهگذاری میکردند عمدتاً سهم بالایی از صاحب ایده طلب میکردند که باعث نارضایتی صاحبان ایده میشد. در نهایت برای پر کردن خلأها شرکتهایی از سال ۲۰۰۵ به وجود آمدند که ابتدا در انگلیس مستقر بودند و بعد هم از ۲۰۰۷ در سیلیکون ولی امریکا مستقر شدند که به آنها شتابدهنده میگفتند. در واقع اتفاقی که افتاد این بود که شتابدهندهها آمدند و گفتند ما نمیخواهیم یک سرمایهگذاری بلند مدت داشته باشیم. ما میخواهیم صاحبان ایده را آماده کنیم برای اینکه مورد پذیرش سرمایهگذاران خطرپذیر قرار گیرند. فرق عمده شتابدهندهها و سرمایهگذاران خطر پذیر در زمان حاضر در این است که سرمایهگذاران خطر پذیر عمدتاً نهادها و شرکتهای بزرگی هستند که پول بزرگی دارند مانند صندوقهای بازنشستگی و شرکتهای بیمه. اما شتابدهندهها نهادهای کوچکی هستند که نهایت سرمایهگذاریشان روی ایده 40 تا 50 میلیون تومان است. البته شتابدهندهها سهم کمی نسبت به سرمایهگذاران خطرپذیر از صاحبان ایده دریافت میکنند. کاری که شتابدهندهها انجام میدهند شبکهسازی برای سرمایهگذاران خطر پذیر است. در واقع شتابدهندهها آمدند و گپ و فاصله بین سرمایهگذار خطرپذیر و صاحب ایده را پر کردند و جاهایی که ایدهها نمیتوانستند تأمین مالی شوند با شتابدهندهها پا به میدان گذاشته و با کمک مالی کم، راه و بستر پذیرش سرمایه را برای صاحبان ایده آماده کردند. نکته مهم اینکه شتابدهندهها بعد از سالها با عملکردشان نشان دادند یک مرحله مهم از کار و زنجیره کارآفرینی را به دست گرفتهاند. اتفاقی که منجر شد سرمایهگذاران خطر پذیر مستقیماً روی ایدههای خام سرمایهگذاری نکنند بلکه روی ایدهها و شرکتهایی متمرکز شوند که شتابدهندهها شناسایی کرده و تا حدی رشد دادهاند.
فضای سرمایهگذاری در این بخشها و در کل سرمایهگذاری خطر پذیر و فعالیت شتابدهندهها را در ایران چگونه میبینید؟
باید در نظر داشته باشیم که هر کدام از این دستهها بر اساس نیاز و طی دورههای مختلفی در دنیا به وجود آمدند و همه آنها در یک دوره زمانی در کنار هم شکل نگرفتند. بحث در مورد فضای شتابدهندهها در ایران بسیار طولانی است اما اینکه در ایران چقدر جواب میدهد یک نکته خیلی مهم وجود دارد آن هم این است که یا دولت مستقیم بیاید در این طرحها سرمایهگذاری کند یا اینکه دیگران را تشویق به سرمایهگذاری کند. در مورد دوم نمیتوان رغبت نداشتن به ریسکپذیری در صاحبان سرمایه را نادیده گرفت، بحث ریسک در دل سرمایهگذاری غیر دولتی نهفته است. با آموزش و نشان دادن راه به صاحبان سرمایه باید آنها را برای سرمایهگذاری در حوزه فناوری و تکنولوژی تشویق کرد. صاحبان سرمایه باید توجه داشته باشند که سرمایهگذاری خطر پذیر یک ریسک عالمانه است و این نیست که شما سرمایهتان را بیدلیل به آب بسپارید. عامل دیگری که میتوان به آن اشاره کرد این است که همگام با مباحثی که طی چند دوره در دنیا مطرح شد و در ایران کمتر به آن توجه شده است به وجود آمدن دانش انتخاب طرحهای امکان پذیر است. با در نظر گرفتن این دانش میتوان در بهترین طرحها سرمایهگذاری کرد.
به نظر شما علت اصلی جذابیت نداشتن سرمایهگذاری خطر پذیر در نزد سرمایهگذاران چیست؟
عاملی که باعث میشود سرمایهگذاری در طرحهای دانش بنیان ما جذابیت آنچنانی نداشته باشد به بستر و واقعیتهای اقتصادی ما برمیگردد. شما میبینید در خیلی از کشورها تورم ۰ و ۱ درصد است و در این کشورها اگر صنعت یا ایدهای ۲۰ یا ۳۰ درصد رشد دهد آن صنعت را موفق میدانند. اما شما در ایران براحتی میتوانید با یک خرید و فروش زمین یا خانه سود هنگفتی به دست بیاورید، خب در چنین شرایطی این سؤال در ذهن سرمایهگذار به وجود میآید که چرا باید بیاید در حوزه تکنولوژی و فناوری سرمایهگذاری کند. میخواهم بگویم تا زمانی که وضعیت اقتصادی به مرحله ثبات نرسد با این بستری که در حوزه دانش بنیان و تکنولوژی دارد عملاً جذابیتی برای سرمایهگذاری نخواهند داشت. البته در چند سال اخیر با رویکردی که مسئولان محترم در برنامه اقتصاد مقاومتی داشتند وضع رو به بهبودی رفته و موضوع نسبت به قبل به صورت جدیتری پیگیری شده است.
اما هماکنون شتابدهندههای بسیاری در کشور فعالیت میکنند. این مجموعهها امیدوار هستند با آشنایی بیشتر کاربران ایرانی با مفهوم استارتاپ، در آینده ایدههای جذابی را به موفقیت رسانند.کاوه یزدی فرد مدیر یکی از شتابدهندههای موفق و فعال در ایران است. مجموعه او استارتاپها را به شبکه بزرگ و موفق مربیان، سرمایهگذاران و شرکتها وصل میکنند. آنها تاکنون 3000 طرح را بررسی کرده و 43 شرکت نوپا را کلید زدهاند.
شتابدهنده چیست و عموماً چه خدماتی ارائه میدهد؟
کاوه یزدی فرد: شتابدهنده نهادی است که فرآیند تبدیل ایده به کسب و کار را تسریع میبخشد و شتابدهندهها به فرد یا ایدههایی که قصد دارند کسب و کاری موفق را راهاندازی کنند کمک میکنند تا نیازمندیهایشان اعم از فضای کار، سرمایه اولیه، ارتباط با تجارب موفق با بقیه و آموزشهای لازم را به دست بیاورند تا در زمانی سریعتر از زمان معمول به موفقیت و مرحله رشد برسند.
فرق شتابدهنده با یک سرمایهگذار چیست؟
ببینید شتابدهندهها عموماً سرمایه اولیه یک کسب و کار را تأمین میکنند و وارد زندگی جزئی استارتاپها میشوند. فرق آنها با یک سرمایهگذار خطر پذیر در این است که سرمایهگذاران خطر پذیر بیشتر نقش یک حامی از دور مانند بابالنگ دراز را برای یک کسب و کار بازی میکنند اما شتابدهنده مثل یک پدر و مادر دلسوز هستند که با شرکتها زندگی میکنند و از مرحله به وجود آمدن یک کسب و کار تا زمان پا گرفتن آن همراهش هستند.
خدماتی که شتابدهنده شما برای رشد یک استارتاپ انجام میدهد چیست و چه منفعتی در قبال خدماتش دریافت میکند؟
ما در ابتدای فعالیت فقط یک دوره 6ماهه برای استارتاپهایی که ایدههای جذاب تری داشتند برگزار میکردیم، به این صورت که یک دوره دو ماهه صرف یادگیری مبانی و یک دوره چهار ماهه صرف بازاریابی و رشد محصول در استارتاپها میشد ولی در حال حاضر تصمیم گرفتهایم این دو دوره را کاملاً از هم جدا کنیم به این صورت که در هر دوره طرحها و افراد به صورت جداگانه ارزیابی میشوند. دوره اول ما یک دوره پیش شتابدهی است کافی است افراد فقط یک طرح یا مدل کسب و کار شامل ایده و تیم را داشته باشند و آن طرح تجاری بازار خوبی هم داشته باشد. در این حالت ما نه به آنها پولی پرداخت میکنیم و نه از آنها سهمی طلب میکنیم. این تیمها فقط دورههای آموزش را پشت سر میگذارند و به شبکههای مربیان ما دسترسی خواهند داشت.
اما در دوره شتابدهی ما که چهار ماه است یک استارتاپ با یک طرح تجاری کامل و حساب شده و طرحی که ما احساس کنیم برنده خواهد بود و زمینه رشد را دارد کار خود را آغاز میکند. در این حالت بر اساس قوت استارتاپ درصدی از سهام شرکت به مجموعه ما منتقل میشود و در عوض به شرکتها سرمایه اولیه تا سقف 50میلیون تومان تعلق میگیرد و از استارتاپها به صورت نزدیک حمایت میشود و به مدت چهار ماه هم از محل ما استفاده میکنند و در دورههای بعد هم برای طی مراحل بعدی رشد استارتاپها برایشان سرمایهگذار پیدا میکنیم. نکته قابل توجه اینجاست که شتابدهنده ما برای دیگر صنایع ارزش ایجاد میکند چرا که با پرورش ایدههای خام به شرکتهای نوپا زمینه سرمایهگذاری برای سرمایهگذاران خطرپذیر را فراهم میکند.