من هرگز اولین دوره فروش سهام اولیه خودم را فراموش نمی کنم. قدمت این ماجرا به دره سیلیکون باز می گردد: در ابتدا همه چیز خوب پیش می رفت . . . . . . تا جایی که یکدفعه خیلی از چیزها به هم ریخت. کسب و کار اولیه ما توسط یکی از غولهای بزرگ بازار سرمایه نابود شد و در واقع چیزی در دست ما باقی نماند که با آن قدرت ادامه و به اصطلاح سر و سامان دادن به مسائل پیش آمده را داشته باشیم. به هر حال همیشه زندگی بالا و پایین دارد.
من همیشه یکی از طرفداران یادگیری از شکست های پیش آمده بوده ام، بنابراین در زمانی که بسیاری از هم کیشان من در پی صحبت کردن از موفقیت های بدست آورده خودشان هستند، من در سعی و تلاش برای کمک کردن به استارت آپ های مختلف برای جلوگیری از شکست و گذر از مرحله فعلی به مرحله ای دیگر هستم. من می گویم: “همیشه باید سعی و تلاش کرد” چرا که در زمانی که تعدادی از افراد می توانند به موفقیت برسند، در برابر کسانی هم هستند که در این راه ناموفق عمل می کنند و این قانون طبیعیت است.
کارآفرینان آنها در خلاء زندگی می کنند.
برای کارآفرینان تمرکز کردن و گم شدن در چشم انداز خود تا جایی که از محیط اطراف غافل شوند، بسیار سهل و آسان است. این دقیقا یکی از مزایای جذب سرمایه از شرکتهایی است که بازار هدف شما را بخوبی می شناسند: چرا که آنها بخوبی به شما بازخورد می دهند و استراتژی شما را ارزیابی می کنند.
ایده آنها آنقدر بی نظیر و منحصر به فرد نیست که بتواند یک مشکل بزرگ را حل کند.
بر خلاف این گفته معروف که باور دارد: “هر چیزی که قابلیت اختراع شدن داشته باشد، پیش از این اختراع شده است”، هر قدر که دنیا پیچیده تر می شود، مسائل و مشکلات بیشتری برای حل کردن وجود دارد. بر این اساس مشکلات همیشه بزرگتر از قبل هستند و باید ایده ای بهتر و بزرگتر از قبل برای حل آن ارائه شود.
آنها اغلب با کمبود وجه نقد مواجه می شوند.
در ازای هر موسس که مدیریت راه اندازی یک استارت آپ از مرحله آغاز را بر عهده می گیرد، دهها یا شاید صدها مورد از افرادی هستند که در این راه ممکن است به هر دلیلی با کمبود بودجه مواجه شوند: آنها نمی خواهند بخشی از سود خود را در این راه از دست بدهند، آنها به اندازه کافی بودجه در اختیار ندارند، برای اینکه دقیقا چقدر زمان لازم است تا بهره برداری از این سرمایه گذاری آغاز شود برنامه ریزی خاصی نکرده اند، نرخ از دست دادن سرمایه به دلایل مختلف برای آنها بالاست یا حتی ترکیبی از این موارد.
آنها تنها اقدام به نوآوری در زمینه ایده ها کرده و محصولات نهایی را پیگیری نمی کنند.
ایده ها و اختراعات شگفت انگیز هستند، اما مصرف کنندگان و کسب و کارها عموما خریدار محصولات کاملی هستند که در واقع قابلیت مصرف داشته باشند و در این بین دنیایی از تفاوت وجود دارد.
شکاف های بزرگی در استراتژی ها وجود دارد.
کارتونی قدیمی وجود دارد که در آن دو دانشمند در برابر یک تخته سیاه مملوء از سوالات مختلف ایستاده اند. دقیقا در میانه این برنامه گفته می شود که: “و یکباره معجزه ای اتفاق می افتد . . . ” وجود برخی از این شکاف ها در استراتژی معمولا مورد انتظار است، اما اغلب اوقات مواردی وجود دارد که استارت آپ ها به آنها توجه کافی ندارند، تا اینکه بعدها در جریان اجرایی شدن کار، خود را بصورت بازدارنده هایی نمایان می کنند که گذر از آنها در عمل امکان پذیر نیست. از جمله این موارد می توان به تهیه مواد اولیه ارزان قیمت، در دسترس بودن اجزاء و زیرساخت های لازم اشاره کرد.
تیم اجرایی از مهارت ها و قدرت کافی و لازم برای این کار برخوردار نیستند.
برخی از موسسین قدرت مدیریت جریان کار و روابط موجود در کار را ندارند. برخی دیگر بلافاصله با مواجه شدن با اولین مشکل در استراتژی اولیه خود بطور کلی در هم می شکنند و در اغلب موارد هم مشکل اصلی همین است. برخی دیگر تنها خواهان سودآوری یکباره و سریع هستند و هیچ گونه تعهدی برای کار و تلاش شبانه روزی جهت به ثمر رساندن کار ندارند. هر سرمایه گذاری به شما می گوید که بخش عمده چیزی که آنها اقدام به سرمایه گذاری در آن می کنند تیم مدیریت است.
رقبا با راه حل حلهای موجود به راحتی تسلیم نمی شوند.
از دیسک درایو و فن آوری چیپ های سیماس (نیمرسانای اکسید فلزی مکمل یکی از ردههای اصلی مدارهای مجمتع) تا مداد و کاغذ، موانعی برای از بین بردن وضعیت کنونی وجود دارد و حتی گاهی شرکت های بزرگ و قدرتمندی وجود دارند که به بازاریابی و فروش آنها پرداخته و بسیار بیش تر و طولانی تر از آن چیزی که از آنها انتظار می رود در مسیر خود باقی می مانند.
بازار به حرکت خود ادامه خواهد داد یا در مسیری غیذ منتظره حرکت می کند.
بازارها پدیده های پیچیده ای هستند و شامل اجزای در حال تغییر بسیاری می شوند که پیش بینی آنها بسیار سخت است. علاوه بر این برخی از کارآفرینان به هیچ وجه در مورد مسائل پیش رو دوراندیشی نمی کنند. همچنان که واین گرتسکی بزرگ گفته است: “من به سوی نقطه ای اسکی می کنم که توپ بازی به آن سمت می رود، نه به سمتی که توپ پیش از این در آن بوده است.”
آنها به نصایح بد و اشتباه از طرف افراد بی اطلاع گوش فرا می دهند.
با وجود تمام اطلاع رسانی و اهمیتی که در رابطه با کارآفرینی وجود دارد، کمیت اطلاعات در این باره بسیار افزایش پیدا کرده و این در حالی است که کیفیت این اطلاعات به صورت عکس بسیار کاهش داشته است. این بدان معنا است که بسیاری از کارآفرینان انبوهی از اطلاعات نادرست را از منابع نامعتبر دریافت می کنند. بدترین نکته در این رابطه اینست که زمانیکه آنها نکته یا نصیحتی درست را دریافت می کنند که با اطلاعات دریافت شده قبلی در تضاد است، باز هم قادر به تشخیص آنها نیستند. با وجود تلخ بودن آن، اما حقیقتی درست است.
شاید مهمترین نصیحتی که در این رابطه می توانم به شما بکنم اینست که: اگر استارت آپ شما با شکست مواجه شد، مطمئنا ارزش این را دارد که زمانی را صرف آن کنید تا متوجه شوید که در کجا اشتباه کرده اید. این تنها راهی است که قادر به ارتقاء وضعیت خود هستید و از اشتباهات آتی خود جلوگیری می کنید. بله، مطمئنا بار دیگری هم وجود خواهد داشت. خوشبختانه این لیست از دچار شدن به یک شکست دیگر توسط شما جلوگیری می کند.