شايد مسخره كردن ايدههاي بد كار سادهاي باشد، ولي انتخاب زودهنگام ايدههاي خوب هم كار سادهاي نيست. با پرسوجو از سرمايهگذاران خطرپذير متوجه ميَشويد كه اكثر آنها ضرر كردهاند. يكي از دلايل اينكه سرمايهگذاران فرشتهخو ديگر زياد روي تيم بنيانگذار سرمايهگذاري نميكنند اين است كه تفكيك ايدههاي خوب از ايدههاي بد كار دشواري است. بدين ترتيب، آيا اصلا ايدهي اوليه براي موفقيت يك استارتاپ مهم است؟
تحقيقات نشان دادهاند كه با كيفيت ادراكشدهي يك ايدهي استارتاپ، ميتوان فقط موفقيت برخي بخشها را پيشبيني نمود. مثلا به نظر ميرسد ايدهي اوليهي استارتاپهاي علوم زيستي يا انرژي، مهمتر از ايدهي اوليهي محصولات مشتري يا محصولات نرمافزاري باشد.
محققين، مجموعهدادهي 652 سرمايهگذار را كه تيمهاي بنيانگذار را به مربيان متصل ميكند مورد مطالعه قرار دادند. يكي از چيزهايي كه باعث جذابيت اين دادهها شده است، اين است كه مربيان چطور تيمهاي موردنظر خود را انتخاب ميكنند. مربيان بالقوه، يك خلاصهي استاندارد و عيني در مورد سرمايهگذاري پيشنهادي و اطلاعات خيلي محدودي در مورد تيم دريافت ميكنند. سپس با استفاده از همين خلاصهها و بدون ملاقات با كارآفرينان، بايد در مورد كار با يك سرمايهگذار تصميمگيري نمايند. به عبارت ديگر، تصميم آنها تقريبا به طور كامل به نظرشان در مورد ايدهي بالقوهي استارتاپ بستگي دارد.
محققين، علاقهي اوليهي مربي براي پاسخ به خلاصهي ايدهي سرمايهگذاري را اندازهگيري كردند و سپس اين ميزان علاقه را با نتيجهي نهايي سرمايهگذاري مقايسه نمودند. هر چه علاقهي اوليهي مربيان بيشتر باشد، شانس موفق شدن سرمايهگذاري و افزايش سرمايهگذاري فرشته نيز افزايش مييابد. به طور كلي ايدههاي خوب شانس موفقيت بيشتري دارند.
ولي احتمال موفقيت يك ايدهي ظاهرا خوب در مقايسه با يك ايدهِي متوسط چقدر است؟ به طور كلي، 22 درصد سرمايهگذاريها با موفقيت تجاري شدند(تجاريشدن يعني سرمايهگذاري توانسته با فروشهاي مكرر، يك محصول يا سرويس را راهاندازي نمايد). سرمايهگذاريهايي كه در آنها انحراف معيار ميزان علاقهي مربي، بالاي متوسط بود، احتمال موفقيت در تجاريسازيشان حدود 26 درصد بيشتر بود. اين ميزان افزايش، از لحاظ آماري معنيدار است ولي درعينحال نشان ميدهد كه خيلي سخت است بخواهيم موفقيت استارتاپ را فقط بر اساس ايده پيشبيني كنيم. ايدهي اوليه به پيشبيني موفقيت كمك ميكند، ولي خيلي از عوامل ديگر هم بايد در نظر گرفته شوند.
آيا رابطهي بين علاقهي مربي و موفقيت فقط بدين معني است كه مربيگري كار باارزشي است؟ محققين اين احتمال را نيز بررسي كردند. اول اينكه در هر سرمايهگذاري، حتي آنهايي كه بر اساس ايدههاي غيرمحبوب بنا شدهاند، دسترسي به مربيگري وجود دارد. دوم اينكه محققين با كنترل ميزان ادراك مربيگري يك سرمايهگذاري، دريافتند همچنان بين علاقه به ايدهي اوليه و موفقيت نهايي، رابطه وجود دارد.
رابطهي بين علاقهي مربي به ايده و تجاريسازي نهايي، تا حد زيادي ناشي از ايدههاي بسيار عالي ميباشد. ممكن است تفكيك ايدههاي خوب از ايدههاي متوسط، خيلي مهمتر از تفكيك ايدههاي متوسط از ايدههاي بد باشد. وقتي محققين دادههاي هر بخش را جدا كردند تفاوتهايي را مشاهده نمودند. آنها بخشهاي تحقيق و توسعه مثل علوم زيستي، سختافزار، و انرژي را در يك گروه دستهبندي كرده و آنهايي كه به تحقيق و توسعهي كمتري نياز داشتند( مثل نرمافزار و محصولات مشتري) را نيز در يك گروه قرار دادند. در سرمايهگذاريهايي كه به تحقيق و توسعه نياز داشتند، رابطهي بين علاقهي مربي و تجاريسازي مستحكمتر بود، به خصوص وقتي كه ايده بر اساس مالكيت معنوي يا تحقيقات دانشگاهي بنا نهاده شده بود. ولي در مورد كالاهاي مشتري و نرمافزار، اين رابطه از نظر آماري معنيدار نبود.
بدين ترتيب اگر در صنعتي با هزينهي ورودي بالا، ايدهي سرمايهگذاري داراي تكنولوژي حفظ حق ثبت اختراع باشد، راحتتر ميتوان پتانسيل تجاري سرمايهگذاري را تعيين نمود. در سرمايهگذاريهاي وب و موبايل كه به احتمال زياد مالكيت معنوي ندارند، و در جايي كه هزينههاي ورودي پايينتر است، به سختي ميتوان فهميد كه يك سرمايهگذاري داراي مزيت رقابتي واقعي و پايدار خواهد بود يا خير.
هيچ يك از اينها بدين معني نيست كه ايدههاي خوب هيچ اهميتي براي استارتاپها ندارند. ولي اين تحقيق اين ايده را تقويت مينمايد كه استفادهي زودهنگام از يك ايدهي خوب در يك استارتاپ كار دشواري است، به خصوص در صنايعي كه به تحقيق و توسعهي كمتري نياز دارند. بنابراين سرمايهگذاران ممكن است توجيه شده باشند كه روي عوامل ديگر مثل كيفيت تيم بنيانگذار يا كشش زودهنگام مشتريان شرطبندي نمايند.
بدون شك برخي از سرمايهگذاران همهي اين موارد را ناديده خواهند گرفت و معتقدند كه به طور غيرمنتظرهاي ميتوانند از ايدههاي خوب در استارتاپ استفاده كنند. ولي سخن نهايي ما به سرمايهگذاران فرشتهخو و خطرپذير كه خودشان را در اين زمينه متخصص ميدانند اين است:
محققين بررسي كردند كه آيا مربيان "متخصص" توانستهاند در استفاده از ايدهها، بهتر از گروه عمل كنند؟ آنها بدينمنظور مربيان باتجربه در عرصهي صنعت سرمايهگذاري، و همچنين مربياني كه مدرك دكترا داشتند را تحتمطالعه قرار دادند. هيچ يك از اين دو گروه، نتوانستند پيشبيني كنند كه كدام ايدهها موفق خواهند شد.
برگرفته از سايت hbr.org