اگر فرآیند تفکر طراحی با نیازهای فعلی بازار منطبق باشد، فرایندی موفقیت آمیز برای سازمان خواهد بود. در غیر اینصورت -هرچند که فرایندی نوآورانه محسوب میشود- محکوم به شکست است. تفکر طراحی در سالهای اخیر بسیار مورد توجه کسب و کارها و سازمانها قرار گرفته است. البته دلایلی برای این میزان توجه وجود دارد که در ادامه مطلب به آنها اشاره میکنیم:
تفکر طراحی رویکردی خلاقانه برای حل مسئله با استفاده از ابزارهای خاص، روشها و ذهنیت طراحان است. انجام کارهای مشابه، نتایج یکسانی را به ارمغان میآورد، در صورتیکه رسیدن به نتایج شگفتانگیز، نیازمند انجام کارها به طرق مختلف و کمی خلاقانه است.
جوهرهی خلاقیت در طراحی سازمانها با تفکر طراحی مطرح میشود که با ارائه خلاقیت در دنیای کسبوکار، به تجزیه و تحلیل برای حل مشکلات پیچیده میپردازد. تفکر طراحی فرایند مسئلهیابی را از طریق درک کاربران، درک اطلاعات مبهم، ایجاد فرصتهای جدید، درک اکوسیستم و نمونهسازی اولیه انجام میدهد. همه اینها در امتداد فرایند خلاقیت قرار میگیرد.
خلاقیت یکی از عناصر کلیدی نوآوری است. در کمتر از یک دهه است که سازمانها - در تمام سطوح، از استارتاپهای کوچک گرفته تا شرکتهای چندملیتی - از طرف دولتهای سنگاپور، فنلاند، انگلستان و آلمان حمایتشدهاند تا به خلاقیت بپردازند و نوآوریهای مفیدی را ارائه دهند. این روند معمولاً با همکاری طراحان، مشاوران طراحی و استراتژیستها، به نتیجه میرسد.
فرایند معمول تفکر طراحی شامل چندین مرحله کلیدی است که عبارتاند از:
غوطهوری: غوطهوری مفهومی برای درک بازار و روندهای آتی در سطح کلان است.
تشریح علمی: درک ذینفعان از موضوعی برای رسیدن به همدلی و بینش در سطح خرد.
ترکیب و پیوند: ایجاد بینشی برای شناسایی و بازبینی فرصتها و نیازهای جدید.
مفهومسازی: همافرینی با مشتریان برای ایدهیابی. در این فرایند، ایدهها بهطور سیستماتیک با فرصتهای شناسایی شده ترکیب میشوند.
ارزیابی: فیلتر کردن و انتخاب ایدهها بر اساس اهداف استراتژیک و اثرات بالقوه مشتری.
ایجاد نمونه اولیه: منظور توسعه ایدههای انتخاب شده با استفاده از نمونه اولیه و با کمترین الزامات است. در واقع عناصر موردنیاز را با هزینه کم و گرفتن بازخورد از مشتری به نمونههایی با کیفیت بالا تبدیل میکنیم.
باوجود اینکه این مراحل کلیدی میتواند خلاقیت را سازماندهی کند و با ایجاد ارزشهای کیفی در نوآوری، برای سازمان موفقیت را به ارمغان آورد، اما باید گفت که این مراحل لازمند اما کافی نیستند. درواقع نوآوری نمیتواند اتفاق بیفتد مگر اینکه یک تفکر تجاری قوی وجود داشته باشد.
اکنون این سؤال مطرح میشود که دلایل شکست در اجرای فرایند تفکر طراحی چیست؟
ادراک نادرست از مفهوم «تفکر طراحی»:
گاهی اصطلاح تفکر طراحی، به اشتباه بهعنوان ابزاری برای زیباییشناختی در فرایند کسبوکار تلقی میشود. به این معنا که ما از تفکر طراحی برای زیبایی ظاهری محصولات استفاده میکنیم. از این رو برداشت از مفهوم تفکر طراحی به معنای «زیباییشناسی بصری محصولات و خدمات» درکی اشتباه است.
عدم پذیرش عناصر خلاق:
سازمانها خواهان خلاقیت هستند، اما در پذیرش فشار، آشفتگی، ابهام و ناآگاهی که با خلاقیت همراه است، دچار مشکل میشوند. در دنیای منطقی، قابلقبول نیست که فرایندی سیستماتیک؛ آشفته، انتزاعی و مبهم به نظر برسد. در این صورت غیرقابلپیشبینی، ناکارآمد و غیر قابل اندازهگیری خواهد بود.
فقدان عوامل کسب و کار:
تفکر طراحی تلاش میکند از روندی خلاقانه برای نوآوری در زمینه ساختار محصول، خدمات، فرآیند و سازمان استفاده کند. با این حال، نوآوری بیش از پیش نیازمند نمونههایی از مفاهیم به عنوان نتیجه نهایی است. این مقوله نیاز به مدلسازی و برنامهریزی کسبوکار برای ایجاد رویکرد جامعتری از نوآوری دارد. مدلسازی کسبوکار اجازه میدهد تا خلق، مبادله و نگهداری ارزشها در اکوسیستم تسهیل شود. بستههای برنامهریزی کسبوکار نیاز به توجه همهجانبه به بخشهای مختلف کسبوکار دارد. به همین دلیل عواملی همچون طرح مالی، طرح بازاریابی و برنامه عملیاتی، برای پیادهسازی و ایجاد تأثیر واقعی در سازمان مهم هستند.
نادیده گرفتن آینده:
تفکر طراحی فرایندی است که برای شناسایی فرصتها براساس بینش ذینفعان موردنظر، طراحی شده است. این فرصتها بهطور معمول تصمیمات آینده سازمانها را تعیین میکنند. درحالیکه دستیابی به بینش برای شناسایی نیاز مشتریان ضروری است، اما واقعیت این است که ما جزء مهمتری به نام پیشبینی آینده را نادیده میگیریم. اگر نتوانیم آیندهنگر باشیم چگونه به فکر خوشحال کردن و رضایت مشتریانمان باشیم؟
اجرای نادرست فرآیند تفکر طراحی:
ازآنجاکه تفکر طراحی بهعنوان فرایندی برای ارائه خلاقیت در سازمانها بهکار گرفته میشود، طبیعی است که مانند فرایندهای عملیاتی از جمله «شش سیگما» اجرا شود. به حداکثر رساندن بازدهی در خلاقیت با تبدیل آن به فرآیندی خطی و گام به گام صورت میگیرد؛ بنابراین ارزش و اثربخشی خلاقیت ارائهشده در تفکر طراحی زمانی رضایتبخش است که با فرایندی مستقیم در سازمان اجرا شود.
ضعف در جهتگیر تفکر طراحی:
فرایند تفکر طراحی با درک عمیق ذینفعان از زندگی مشتری و بازار شروع میشود. این مساله میتواند گمراهکننده باشد، زیرا در این میان ممکن است مسیر و اهداف استراتژیک سازمان به بیراهه رود.
ریسک رکود برای تفکر طراحی:
اجرای فرآیندی تکراری در بلندمدت میتواند ریسک زیادی را بهدنبال داشته باشد. زمانی که رویکردی جدید برای نوآوری کشف شود، تفکر طراحی دچار رکود خواهد شد؛ زیرا فرایندی جایگزین آن میشود که بهطور سیستماتیک، مؤثرتر بوده و نیازهای جامعتری را برآورده میکند. فرایند جدید میتواند به مدت طولانی در سازمان حکمفرما شود. این همان بلای جان تفکر طراحی است.
برای درک بهتر مفهوم «تفکر طراحی» شما را به تماشای ویدیوهای زیر دعوت میکنیم:
گامهای استفاده از رویکرد «تفکر طراحی» برای حل مسایل پیچیدهی کسب و کار
۵ گام در «تفکر طراحی»
«تفکر طراحی» و «رویکرد چابک»، اهرمهای حل خلاقانه مسئله در کسب و کار
مترجم: مارال مختارزاده (کارشناس ارشد کارآفرینی)
برگرفته از سایت innovationexcellence.com