کارمندی ساده بودم با درآمدی نه چندان چشمگیر! هزینههایم بالا بود و آخر ماه چیزی برای پسانداز کردن باقی نمیماند. با این حال کارم را دوست داشتم و حاضر نبودم آن را رها کنم. بهدنبال راهی برای افزایش درآمدم بودم. پول بیشتر میتوانست مسیر دستیابی به اهدافم را هموارتر و آسانتر کند. اما شرایط به گونهای نبود که بتوانم درآمدم را افزایش دهم. فرصت و انرژی لازم برای پرداختن به شغل دوم را هم نداشتم. پس تصمیم گرفتم فکری به حال کنترل هزینههایم کنم و نگرشم را نسبت به پسانداز کردن تغییر دهم.
مدیریت «هزینهها»:
امان از تصمیمهای هیجانی خرید!
خریدهای غیرضروری و به ظاهرکوچکی که هرروز تکرار میشوند و بدون اینکه احساس کنم، بخش قابل توجهی از هزینههایم را به خود اختصاص میدهند. نمونهاش مصرف روزانه تنقلات و فست فودهای ناسالم. اینها تنها بخشی از مخارج روزمره من هستند که واقعا منطقی برای آنها وجود ندارد. لباسها و کیف و کفشهای از مد افتادهی داخل کمدم هم مثال دیگری از همین خریدهای احساسی و بیمنطقاند حتی یادم نمیآید، بعضی از آنها را کی خریدهام؟! من بابت چیزهایی پول دادهام که الان دیگر برایم ارزش چندانی ندارند. این یعنی ناخواسته در دام خریدهای هیجانی و احساسی افتادم.
اما راهکار من؛ شاید افزایش درآمد گزینهای سخت و دور از دسترس باشد ولی مدیریت هزینهها چیزی نیست که از پس آن برنیایم. از خودم پرسیدم در ماه چقدر پول درمیآورم؟ چقدر پول خرج میکنم؟ تمام مخارج یک ماهم را روی کاغذ نوشتم. راستش با نوشتن مخارج تازه متوجه شدم برای چیزهایی هزینه میکنم که واقعا در موفقیت و دستیابی به اهدافم کوچکترین نقشی ندارند.
تصمیم گرفتم که «تصمیم خرید» را تا جای که میتوانم عقب بیاندازم. مثلا اگر میخواهم کالای نسبتا گران قیمتی را بخرم، حداقل تا ۴۸ ساعت برای خرید آن اقدام نکنم. این تمرین باعث میشود تا زمان بیشتری برای فکر کردن درباره ضرورت خرید آن کالا داشته باشم. به این ترتیب تله خریدهای هیجانی را دور بزنم و فرایند خرید را در مسیر منطقیتری طی کنم.
ارتباط منطقی با پول گام آغازین مدیریت پول
تغییر نگرش نسبت به «پسانداز»:
شاید شما هم مثل من باشید. وقتی دستمزد ماهیانهام را دریافت میکنم، اولین چیزی که به ذهنم میرسد این است که بخشی از آن را برای قسط ماشین، وام و ... کنار بگذارم. اگرهم درآخر چیزی برایم باقی بماند، مبلغی را در حساب بانکی، پسانداز کنم.
روزی با دوست فرزانهای هم صحبت شدم که توصیههایش تلنگری بود بر افکار پریشانم. او به من گفت: «وقتی دستمزد ماهیانهات را دریافت میکنی، اول به خودت پول بده». راستش خیلی متوجه منظورش نشدم، اما کمی بعد موضوع را برایم شفافتر کرد. او گفت:«اصلا مهم نیست که چقدر درآمد داری. قبل از اینکه حتی یک ریال از آن را برای کرایه خانه، اقساط وام، مالیات یا هر چیز دیگری خرج کنی، مقداری از آن را فقط برای خودت کنار بگذار. مثلا ۱۰ تا ۱۲درصد درآمدت».
او ادامه داد: «راستش را بخواهی در ابتدای کار حتی مهم نیست چند درصد از درآمدت را پسانداز میکنی؛ مهم این است که عادت کنی بخشی از درآمدت را به شکل پسانداز فقط به خودت اختصاص بدهی. حتی میتوانی با پسانداز ۵ درصد از درآمدت شروع کنی و هر ماه میزان درصد پساندازت را افزایش بدهی».
حق با او بود. بعد از ۶ ماه پسانداز کردنِ تنها ۵ درصد از درآمدم، تشویق شدم که هر ماه درصد بیشتری را پسانداز کنم. عادت پسانداز کردن بیشتر، هیجان خوبی بود برای تبدیل هزینههای غیرضروری به پسانداز.
|
«تصمیم گرفتم «تصمیم خرید» را تا جایی که میتوانم عقب بیاندازم. احتمالا با این راهکار بهتر بتوانم تله خریدهای هیجانی را دور بزنم و فرایند خرید را در مسیر منطقیتری پشت سر بگذارم.» |
|
راستش را بخواهید من فکر میکنم «هرکسی انقدر پول درمیآورد که بتواند در آینده پولدار شود». مدیریت پول از خود پول مهمتر است. در مورد خودم باید بگم بیشتر از اینکه درآمدِ کم برایم مشکل آفرین باشد، کنترل نکردن مخارجم مشکل آفرین است. همین مساله کوچک مرز باریکی است که میلیونرهای خود ساخته را از آس و پاسهای فلک زده متمایز میکند. آینده مالی یک شبه ساخته نمیشود. اما تمرین برای ایجاد عادتهای درست خرج کردن و پسانداز کردن میتواند از همین امروز در زندگیمان آغاز شود و در بلندمدت به ثمر برسد. شاید سخت باشد ولی ممکن است!
دانستیهای مهم درباره مدیریت پول را در بسته آموزشی «یک راهنمای خوب برای برنامهریزی مالی» بخوانید
برای مطالعه بیشتر:
قرار است از کجا پول دربیاوریم؟ (بخش اول)
قرار است از کجا پول دربیاوریم؟ (بخش دوم)
قرار است از کجا پول دربیاوریم؟ (بخش سوم)
قرار است از کجا پول دربیاوریم؟ (بخش آخر)
بدون پول، از گرسنگی خواهیم مرد
نویسنده: نازنین توکلی (کارشناس ارشد مدیریت صنعتی)