چرا تفکر طراحی حل کننده همه مسایل نوآورانه نیست؟!

مترجم: عاطفه جولانی (کارشناس ارشد)

برگرفته از سایت www.entrepreneur.com

تصمیم گیری در مورد استفاده از فرآیند نوآوری، در واقع اولین قدم شماست. در سال های اخیر عبارت «تفکر طراحی»، به یکی از رایج ترین کلمات کلیدی در بخش نوآوری تبدیل شده است، تفکر طراحی به عنوان راهکاری برای «اجرای» نوآوری در نظر گرفته شده است، اما در واقع این مسئله از حقیقت ماجرا بسیار دور است.

حقیقت این است که تفکر طراحی، فرآیندی است که به افراد کمک می کند تا راه حلی برای مشکلات مشتری پیدا کنند! هسته  اصلی تفکر طراحی، همدلی با مشتری است، و در دنیای ایده آل، این فرآیند می بایست منجر به راه حلی شود که برای مشتریان مطلوب بوده و برای کسب و کارها قابل ارایه و به لحاظ مالی، قابل اجرا باشد.

تفکر طراحی توانایی ارایه همه ی اجزای لازم برای یک برنامه ی موفق نوآورانه را ندارد! در ادامه به مواردی پرداخته شده است که اگر در حال سرمایه گذاری در بخش نوآوری کسب و کار خود هستید، باید به آن ها نگاهی دقیق تر بیندازید.

تفکر طراحی، فرهنگ نوآوری ایجاد نمی کند:

در حالی که یک برنامه آموزش با تفکر طراحی مناسب، باید به افراد احساس سرزندگی و نشاط را منتقل کند، اگر شما پیش از اجرای آن، فرهنگی را ایجاد نکرده باشید که نوآوری شما در بستر آن رشد کند، هرگونه آموزشی به زودی به دست فراموشی سپرده خواهد شد.

برای درک مهم ترین محرک های فرهنگ نوآوری زمان بگذارید. عناصری مانند انجسام بین کارکنان، بحث درباره ی ایده ها و دیدگاه های مختلف، باید مورد تشویق واقع شود، هم چنین در جهان مدرن، شکست به عنوان یک واژه ی منفی تلقی نمی شود.

تفکر طراحی به عنوان تامین کننده زمان و بودجه محسوب نمی شود:

حقیقت این است که اهمیتی ندارد که کدام روش نوآورانه را اتخاذ می کنید، همواره باید برنامه ای داشته باشید برای این مسئله که چگونه می توانید منابع را به مسیر نوآورانه منتخب تان متصل کنید. این بحث هم شامل زمان و هم شامل پول می شود.

اشتباه بسیاری از کسب و کارها این است که به همه اعلام می کنند: «ما در حال انجام تفکر طراحی هستیم»، اما عملا پس از این اعلام عمومی، در وقفه های چند هفته ای، افراد برای کار به روی پروژه های نوآورانه وقت نمی گذارند. به همین ترتیب، رهبران نیز ممکن است بارها در مورد تفکر طراحی صحبت کنند، اما تا زمانی که در واقعیت، بودجه ای برای این مسئله اختصاص داده نشود، هیچ اتفاقی نخواهد افتاد.

تفکر طراحی، یک استراتژی نوآورانه را در اختیارتان قرار نمی دهد:

تفکر طراحی، در عین حال که به شما یاد می دهد چگونه با مشتریان خود همدلی کنید، اما در واقع تعیین کننده استراتژی نوآوری کسب و کار شما نیست. بنابراین، شما به عنوان صاحب یک کسب و کار، قبل از استفاده از هرگونه تفکر طراحی، یا هر فرآیند نوآورانه، ابتدا باید یک استراتژی رشد واضح داشته باشید، که می بایست شامل مناطق تمرکز غنی برای نوآوری باشد. در این حالت، هنگامی که حوزه هایی را که کسب و کارتان می خواهد در آن فرآیند نوآوری را به جریان بیندازد، مورد شناسایی قرار دادید، می توانید هر تعداد روش نوآورانه را که برای رسیدن به راه حل های موثر بر مشتری، نیاز دارید، اتخاذ کنید.

به عنوان مثال تصمیم گیری در مورد اینکه حضور در کدام بازار هدف را گسترش دهید، کدام قسمت ها در بخش مشتریان را هدف قرار دهید، برای بازاریابی و شناسایی نقاط جدید و فرصت ها، چه تیم هایی را انتخاب کنید، همه و همه تصمیمات استراتژیکی هستند که می بایست قبل از ورود به فرآیند تفکر طراحی، مورد بررسی قرار گیرند.

تفکر طراحی باعث ایجاد انگیزه در کارکنان شما برای نوآوری نمی شود!

در نهایت، شما شاید بتوانید از بهترین روش های دنیا در بخش نوآوری کسب و کار خود استفاده کنید، اما اگر کارکنان شما واقعا تمایلی به ایجاد نوآوری نداشته باشند، هیچ اتفاق خاصی رخ نخواهد داد.

بنابراین، به اصول اولیه خود بازگردید و اطمینان حاصل کنید که کسب و کار شما، هدف روشن و انگیزشی برای کارکنان خود دارد! کار را همواره به گونه ای طراحی کنید که به افراد حس پیشرفت واضحی را بدهد و پروژه هایی که کارکنان شما روی آنها کار می کنند باید همیشه به طور مناسبی چالش برانگیز باشند تا به آن ها این فرصت را بدهند که مهارت های جدیدی را کسب کنند، در این صورت است که نوآوری در بستر تفکر طراحی می تواند در سازمان شما رشد کند.