هرچند نوآوری در دنیای خارقالعاده ای که در آن همه چیز امکانپذیر است رخ نمیدهد، اما مستلزم بازنگری بر مفاهیم و باورهای رایج و از پیش تعیین شده و یافتن راههای جدید برای حرکت رو به جلو است.
در ادامه پنج تصور غلط رایج را مطرح میکنیم که میتوانند مانع نوآوری شوند و خواهیم گفت که چرا شما باید آنها را نادیده بگیرید.
تصور اشتباه اول: نمونههای اولیه محصول جدید، پرهزینه هستند.
سالها پیش روی برنامه یک شتابدهنده دانشگاهی نظارت داشتم. دانشجویی، ایده محصولی را ارائه کرد که شما را قادر میساخت طراحی کفش ورزشی خود را تغییر دهید، و با قیمت یک جفت کفش، چند جفت کفش داشته باشید. او در جلسه کنفرانس خود یک جفت کفش ورزشی ارائه کرد و سپس آنها را زیر میزش گذاشت. لحظهای بعد همان جفت کفش را با یک برش ساده مقوایی با طرح جدیدی روی کفشها، بیرون آورد.
این دانشجو قدرت یک MVP (کمینه محصول پذیرفتنی) دقیق را به نمایش گذاشت. او فقط ویژگیهای کافی برای بیان دیدگاهش را به ما نشان داد و افراد را به آن علاقمند کرد. در دنیای پیشرفتهی امروز، شرکتها برای ساخت کمینه محصولات پذیرفتنی حیرتآور، میتوانند از رویکردهای مقرون به صرفه مثل چاپ سه بعدی استفاده کنند. نکته کلیدی اینجاست که راهحل را روی مسئلهای که میخواهید حل کنید متمرکز کرده و سپس آن را توسعه دهید. لازم نیست نمونه اولیه خیلی تر و تمیز و بی نقص باشد، بلکه باید در عین سادگی، به وضوح نشان دهد که چگونه یک مسئله را حل خواهد کرد.
تصور اشتباه دوم: نوآوری، روی ایدههای بزرگ تمرکز دارد.
شما باید ایدههای درخشانی برای ایجاد محصولات نوآورانه داشته باشید، ولی در عین حال میلیونها ایدهی نوآورانه در زبالهدان تاریخ وجود دارد. چرا؟ چون آنها واقعا مسئلهای را حل نکردند. مشکلات و دردسرهای مشتریانتان باید راهنمای شما برای توسعهی محصول جدیدتان باشند. ارزش پیشنهادی نوآورانه محصول شما در این بخش نهفته است.
وقتی ایدهای عالی برای حل یک مسئله واقعی را شناسایی کردید باید طرحی داشته باشید تا آن را وارد زندگی واقعی بشر کنید. هر کسی ممکن است ایدهای در ذهنش جرقه بزند، ولی بدون یک تکنیک قابلتکرار که استراتژی را با اجرا تطبیق دهد، نمیتوانید یک محصول کاربردی داشته باشید. به شرکتهایی که به طور مستمر محصولاتشان را سال به سال وارد بازار میکنند، نگاه کنید. میبینید که هر کدام از آنها استراتژیهایی را در خود جای دادهاند که به وضوح وظایف و انتظارات را برای هر مرحله از جدول زمانی یک محصول بیان میکنند. آنها آن طرحها را در صورت لزوم بازبینی و تنظیم میکنند ولی این روشی کارآمد است. وقتی ایدهی جدیدی تصویب میشود همهی ذینفعان مسئولیتها و نقشهای خود را درک میکنند. هرچند این مورد جنبهی چشمگیری از توسعهی محصول جدید نیست، ولی برای تکرار نوآوری، ضروری است.
تصور اشتباه سوم: نوآوری، معرف فرهنگ یک شرکت است.
تجربه به من نشان داده است که عکس این موضوع صادق است. شما باید تعریف روشنی از ماموریت شرکت داشته باشید تا بتوانید انواع نوآوری را که خواستار توسعهی آن هستید تعیین کنید. قبل از اینکه یک شرکت اولین ویجت (widget) خود را تهیه کند، باید به وضوح تعریف کند که چرا آن را تهیه میکند. اگر به عنوان یک شرکت نتواند به هدف اعلام شدهی خود برسد، نباید با آن محصول به مسیر خود ادامه دهد.
این هم مهم است که یادتان باشد چشمانداز و ماموریت شما ممکن است در طول زمان تغییر کند، بنابراین برخی محصولات کلیدی ممکن است در صورت لزوم از چرخه خارج شوند و در مسیری جدید قرار بگیرند. اگر بر اساس ماموریت خود دارای سابقهی نوآوری مستمر هستید، این نوع تغییر میتواند آسانتر باشد. زیرا باز هم نوآوری شما به یک ایدهی بزرگتر گره میخورد.
تصور اشتباه چهارم: روشها و فرایندهای نوآوری، مدهای زودگذر هستند.
برخی شرکتها در مورد اینکه روی روش یک نوآوری واحد سرمایهگذاری کنند مردد هستند زیرا فرایند داغ امروز، ممکن است فردا از مد بیفتد. بهطورکلی تکنولوژی عمر مفید بسیاری از نوآوریها را کاهش داده است. یادتان باشد هیچ راهحل فوری و بدون شکستی وجود ندارد. حقیقت این است که هر کسبوکاری متفاوت است، ماموریتها فرق میکنند و مشتریانی که به آنها خدمات ارائه میدهند، متنوع هستند. بنابراین مهم است از روشی استفاده کنید که از نظر شما منطقیتر باشد. علاوه بر این، احتمالا میتوانید ایدههای مفید را از هر روشی بیرون بکشید و آنها را متناسب با هویت سازمان خود تغییر دهید.
|
باورها را زیر سوال ببرید؛ اجازه ندهید باورهای رایج مانع نوآوری بشوند. |
|
تصور اشتباه پنجم: تمام پژوهشها، الزامی و مفید هستند.
شرکتها سرمایهگذاری زیادی در بخش پژوهش انجام میدهند. خیلی مهم است که تعیین کنیم تلاشهای آینده در چه زمینهای باید متمرکز شوند. متاسفانه بسیاری از شرکتها متوجه شدهاند که با سرمایهگذاری خود به نتایجی نرسیدهاند که بتوانند آنها را تجاریسازی کنند. پژوهش باید متمرکز بر ماموریت شرکت باشد و شامل گاردریلهایی باشد که شرکت را قادر سازد از تحلیلهای کلیدی و مهم برای توسعهی محصول استفاده کند. پژوهش باید به شرکتها کمک کند مشکلات مشتریان را حل کنند که این امر به نوبهی خود میتواند موجب رشد کسبوکار شود.
با گذشت زمان، معمولا باورهای رایج، درست فرض میشوند؛ درحالیکه میتوانند درست نباشند. بنابراین باورها را زیر سوال ببرید و ببینید که آیا هنوز هم مورد استفاده هستند یا خیر. مهمتر از همه اینکه اجازه ندهید باورهای رایج مانع نوآوری بشوند.
نویسنده: Greg Coticchia
مترجم: طاهره منیری شریف (کارشناس ارشد MBA)
برگرفته از سایت forbes.com