سرتان شلوغ است. هر روز باید مذاکرات مهمی را پشت سر بگذارید. هر روز، با مشتریها و کارمندان زیادی صحبت میکنید. شبها هم تا نیمهی صبح بیدارید و افکارتان را منظم میکنید تا خوابتان ببرد. در این هیاهوی فکری، آیا میتوانید به ایده ها نو هم بیاندیشید؟
اگر پاسخ مثبت باشد، بهتر است در نظر داشته باشید که ایدههای شما در حوزهی کاری خودتان است. آیا میتوانید در حوزه کاری کارمند خودتان هم ایده داشته باشید؟
اگر انصاف داشته باشید، میبینید که کار آنها هم به اندازهی کار شما تخصصی است. شاید بهتر باشد در کنار مشارکت آنها در انجام کارها؛ از ایدههایشان هم استفاده کنید.
در اینجا، ۴ راه را به شما نشان میدهیم که باعث شود کارمندانتان ایدههای ناب شان را با شما درمیان بگذارند.
به آنها اجازه بدهید تا با شما حرف بزنند
بیشتر شبکههای اجتماعی، بر مبنای همین نیاز ساخته شدهاند؛ نیاز به صحبت کردن. شما هم میتوانید از همین نیاز استفاده کنید. علاوه بر این که ایدههای ذهن کارمندان بیرون میریزد، باعث میشود تا حس ارزشمندی زیادی به دست بیاورند. تحقیقات نشان میدهد که همین حس، به سادگی میتواند دوازده درصد بهرهوریشان را افزایش دهد. پس با یک تیر، دو نشان میزنید.
برای شنیدن حرفهای کارمندان برنامه ریزی کنید.
یکی از دوستان و مشاوران، به من میگفت که برای پیشرفت در هر کاری باید مداومت داشت. شاید اگر برنامهای مدون نداشته باشید، مداومتی که دوستم میگفت را از دست بدهید.
همانطور که هر صبح سر ساعت به دفترتان میروید و برنامهی هر روزتان مشخص است، برای جلسات هفتگی طوفان فکری هم برنامه بریزید. کارمندها معمولا عاشق این هستند که فضای خشک کار کمی نرمتر شود و بتوانند با مدیرشان ارتباط برقرار کنند. شما این نیازشان را پوشش میدهید؛ در عوض، آنها هم در خلال حرفهای دوستانهشان ایدههای بکری میدهند که ممکن است مشکلات بزرگی را حل کند.
به عقل جمعی بها بدهید
گفتیم که به کارمندان اجازه بدهید با شما صحبت کنند و برای این صحبتها جلساتی منظم برقرار کنید. نکتهی دیگری که میگوییم، این است که به آنها اجازه دهید در حوزهی مدیریت شما هم اظهار نظر کنند.
وقتی پروژهای جدید را در شرکت تعریف میکنید، افراد به پستهای مختلفی هدایت میشوند. ولی معمولا همان کاری را انجام میدهند که از قبل انجام میدادند. با این روش، خلاقیتی هم وجود نخواهد داشت. دلیل این اتفاق چیست؟ چون شما اینگونه میخواهید. شما به عنوان مدیر، میخواهید ریسکتان را کم کنید. بنابراین کاری را به کارمندتان میسپارید که قبل از این از عهدهاش برآمده باشد. ولی نکته اینجاست که ممکن است از دید آن کارمند، راه دیگری هم برای حل مشکل وجود داشته باشد.
حوزهی مدیریت شما همیشه میتواند بهبود پیدا کند. نزدیکترین افراد به این حوزه هم کارمندها هستند. به آنها اجازه بدهید صحبت کنند. شاید حرفشان کامل و عالی نباشد، ولی نکتهای به شما یادآوری کند که گرهی مشکلی بزرگ را باز کند.
کاری کنید که کارمندان به هم مشورت بدهند
کلید این قسمت در دست شما است. هر سازمانی، روح و فرهنگ خودش را دارد و نمیتوان برایش نسخه پیچید. کاری که باید بکنید، این است که فرهنگ مشورت دادن به دیگران را در سازمانتان پرورش دهید.
در هر سه مورد قبلی هدفمان این بود که شما به عنوان مدیر، ایدهی کارمندها را بشنوید. ولی مدیرها نمیتوانند در همهجا حضور داشته باشند. نمیتوانند ریز به ریز ایدهها را بشنوند و آنها را اجرا کنند. مثل تمام کارهای سازمانی دیگر، اجرا برعهدهی کارمندها است. پس اگر در حوزههای اجرایی ایدهای مطرح شود، بهتر است که کارمندان آن را به هم بگویند؛ نه به شما. چنین جوی در شرکت، میتواند سازمانی پویا بسازد که برای هر کار کوچکی راهحلی فضایی دارد.
در هر لحظه، چندین خبر در حوزههای مختلف بیرون می آید. هر لحظه، مردم نیازهای جدیدی دارند و رقبای ما هم آن نیازها را پوشش میدهند. شاید زمانی به روز بودن و شکوفا شدن ایدهی جدید «کلاس کاری» داشت و باعث میشد تا از دیگران جلو بیافتید. ولی امروز، حرکت در مرز برایتان رمز بقاست.