«میخواهم کاری کنم تا مردم، اطلاعات را راحتتر پیدا کنند.» به احتمال زیاد این جمله، ایدهی اولیهی گوگل بوده است. دو نفر دانشجوی دکترای علوم رایانه، به ذهنشان رسیده که میتوان اطلاعات را راحتتر پیدا کرد. ایده، بسیار ساده و پیش پا افتاده بود.
برای پیاده شدن ایده به چند چیز نیاز بود. اول این که توان فنی لازم، از عهدهی کمتر کسی برمیامد. عمدهی کار، در پروژهی تحقیقاتی «لری پیج» و «سرگئی برین» انجام شده بود؛ الگوریتمی که بتواند سایتها را بر اساس میزان ارجاع به آنها رتبهبندی کند.
تصور کنید که در سال ۱۹۹۷ میلادی زندگی میکنید. هنوز گوگل وجود ندارد و یاهو، بهترین موتور جستجوی دنیا است. در چنین زمانی، ایدهای کاملا به درد نخور از طرف دو دانشجوی دکترا به گوشتان میرسد؛ «میخواهیم پیدا کردن اطلاعات را راحتتر کنیم». احتمالا به حکم ضربالمثل «چو معما حل گشت، آسان میشود»، بیشتر مردم دنیا فکر میکنند که این ایده از ابتدا عملی بوده است و (قرار بوده دنیا را تکان دهد). ولی زمانی که من خودم را در آن زمان تصور میکنم، حس میکنم که ایدهای خام، به درد نخور و غیرعملی شنیدهام. حس میکنم اگر در آن زمان این ایده را میشنیدم، به خودم میگفتم که در نهایت افراد آکادمیک و خیرینی که به ترویج علم علاقه دارند، از این ایده حمایت میکنند. به نظرم در آن زمان، همین که به چنین ایدهای توجه شود ناممکن بود؛ چه برسد به دزدیده شدنش.
حالا اجازه دهید ایدهی دیگری را برایتان بازگو کنم؛ ایدهی سایت pets.com. این ایده، بسیار درخشان تاثیرگذار بود: «فروشگاهی اینترنتی برای غذای حیوانات». میگویم تاثیرگذار بود، چون چندین میلیون دلار سرمایه جذب کرد و همه به آیندهاش امیدوار بودند. در آن زمان (سال ۱۹۹۹ میلادی)، ده هزار فروشگاه غذای حیوانات در آمریکا فعال بود؛ بازاری بزرگ و جذاب که ایدهاش هم به نظر جذاب و بکر میرسید. رویکرد همه مثبت بود. بعد از یک سال، شصت درصد از افرادی که حیوان خانگی داشتند، حداقل یک بار از pets.com خرید کرده بودند. به نظر میرسد که در آن زمان، احتمال دزدیده شدن ایدهی pets.com از گوگل بسیار بالاتر بود. ولی امروز، pets.com وجود ندارد و گوگل به یکی از بزرگترین شرکتهای دنیا تبدیل شده است.
ایدههای خوب، در ابتدا بسیار مسخره به نظر میرسند. حدس میزنم زمانی که چرخ اختراع شد، چند نفر در اطراف مخترعش ایستاده و به پاهایشان نگاه کردهاند. وقتی پا وجود دارد، چرا باید از چرخ استفاده کنیم؟ همین الان، زمانی را یادم میاید که نانهای صنعتی به بازار وارد شده بودند. ایننانها سالمتر، خوشمزهتر و لذیذتر هستند. در آن زمان، اطرافیان من به نانوایی نگاه میکردند و تولیدکنندگان نان صنعتی را مسخره میکردند. حتی کامپیوتر هم در ابتدا برای بسیاری از مردم عجیب بود. شاید یادتان باشد که در چند سال اول، کامپیوتر فقط برای «زیبایی» استفاده میشد و کسی از کارکردش اطلاع نداشت.
|
«ایدههای خوب، در ابتدا بسیار مسخره به نظر میرسند. حدس میزنم زمانی که چرخ اختراع شد، چند نفر در اطراف مخترعش ایستاده و به پاهایشان نگاه کردهاند. وقتی پا وجود دارد، چرا باید از چرخ استفاده کنیم؟» |
|
ایدهی شما هم دستکمی از این نوآوریها ندارد. اگر آن را برای من بگویید، چیزی متوجه نمیشوم؛ چون به جای شما زندگی نکردهام. مطمئنا قبل از این که ایده به ذهنتان برسد، نیاز به آن را درک کردهاید. مطمئنا میدانید که چه کسانی، به چه دلیلی و با چه قیمتی، حاضرند از محصولات شما استفاده کنند. من اینها را نمیدانم؛ تنها یک جمله میدانم و آن هم ایدهی شماست.
بسیاری از افراد کارکشته، به جوانها توصیه میکنند که از دزدیده شدن ایدهشان نترسند. به نظر من، ایدهی خلاقانه و بکر یا نیاز به درک عمیقی از شرایط دارند، یا نیاز به توان مهارتی و فنی بالا. اگر ایدهتان مثل گوگل هر دو ویژگی را داشته باشد، بهتر است نگران دزدیده شدنش نباشید. کسی که ایدهتان را میفهمد و میتواند اجرا کند فقط خودتان هستید. اگر هم مثل pets.com، سوراخ کوچکی پیدا کردهاید و میخواهید به روشنایی برسید، بهتر است ایدهتان را تغییر دهید. اگر هم دزدیده نشود، بعد از این که اجرایش کردید و در حال شناساندنش به بازار هستید، کپی میشود.
نویسنده: محمد مرتجی