اگر اولين بار است كه مدير ميشويد بدانيد كه كار سختي پيش رو داريد. تا به حال در كل دوران زندگي حرفهاي خود، گزارش كارتان را به افراد مافوق خود ارائه ميكرديد و اكنون از شما انتظار ميرود كه بدانيد چطور وظايف را به ديگران محول كنيد و چطور تيمتان را رو به جلو پيش ببريد. از طريق اين تست واقعي رهبري، ميتوانيد بفهميد كه آيا قادر هستيد بار موفقيت شركت خود را به دوش بكشيد يا نه.
يازده كارآفرين از شوراي كارآفرينان جوان، مشكلاتي را كه به عنوان يك مدیر جديد با آنها مواجه شده بودند و همچنين درسهايي كه از اين اشتباهات آموخته بودند را با هم به اشتراك گذاشتند تا بتوانند به مديري بهتر و با اعتماد به نفس بالا تبديل شوند. در اين مطلب، اين اشتباهات را با هم مرور ميكنيم:
1 . انتظار ویژگی های كاري و شخصيتي مشابه از كاركنان
من وقتي كه اولين بار شروع كردم ديگران را مديريت كنم، معمولا خودم را جاي آنها قرار ميدادم و تعجب ميكردم كه چرا واكنش آنها در موقعيتهاي مختلف، مثل واكنش من نيست. در نهايت قبول كردم كه اگر آنها هم مثل من فكر ميكردند الان براي خودشان شركتهاي جداگانهاي راه ميانداختند. بايد درك كنيم كه همه با هم فرق دارند(هم با شما و هم با ساير كاركنان) و بر اين اساس بايد مديريت شوند.
2 . عدم اعتماد به نفس در جلسات
بزرگترين اشتباهي كه من به عنوان يك رئيس جديد مرتكب شدم نداشتن اعتماد به نفس بود و در جلسات هم همه متوجه اين مشكل من ميشدند. اين مشكل علاوه بر اينكه خود من را آزار ميداد، باعث شد ارزش نظرات و صحبتهاي من در بين همكارانم پايين بيايد.
3 .ارتباطات کاری ناقص و غیرشفاف
من در آغاز كار شركت، با توجه به تقاضاي زياد مشتريان دستورالعملهاي ناقصي در مورد وظايف و نقشهاي اعضاي تيم صادر كردم. فكر ميكردم آنها هم از تمام جزئياتي كه در ذهن من است مطلع هستند، به همين خاطر اين جزئيات را با آنها در ميان نگذاشتم. براي جبران اين اشتباه، وقت بيشتري گذاشتم و وظيفه و نقش آنها و نحوهي موفقيت را برايشان شرح دادم. فضاي امني را هم براي آنها فراهم كردم تا سوالاتشان را بپرسند.
4 . دوست بودن با كاركنان یا رياست بر آنها
من سعي كردم با افرادي كه تحت مديريتم بودند دوست باشم و گاهي هم مجبور ميشدم تصميمات دشواري بگيرم. رئيس يا رهبر بودن مستلزم اين است كه بتوانيم در راستاي اهداف شركت، بهترين تصميمات را در قبال پروژهي خود اتخاذ كنيم. من مدتها با مربي خود در اين رابطه كار كردم تا ياد بگيرم كه چطور ميتوان در محل كار اصول دوستي و رهبري را در کنارهم رعايت نمود.
5 . عدم اصلاحات
من پول زيادي نداشتم، هر چه داشتم روي محتواي بازاريابي سرمايهگذاري كردم كه داراي اطلاعات غلط بودند. شما بايد محتواي خود چند بار چك كنيد و هميشه چهارچشمي بر آنها نظارت نماييد. من مجبور شدم آن محتوا را دور بريزم و در نتيجه پول زيادي را از دست دادم و ضرر كردم.
6 . مديريت خرد
به عنوان يك رئيس جديد، بزرگترين اشتباه من اين بود كه از روش مديريت خرد براي مديريت تيم خود استفاده كردم. وقتي از مديريت خرد استفاده ميكنيد يك محيط خفقان ايجاد مينماييد كه در آن، اجازه نميدهيد استعداد كاركنانتان شكوفا شود. از آن به بعد تكنيك مديريت خود را عوض كردم و به كاركنانم اجازه ميدهم كنترل بيشتري بر كار خود داشته باشند. نتيجهي اين كار واقعا شگفتانگيز است.
7 . ناراحت شدن از استعفانامهها
وقتي يكي از اعضاي تيم شركت را ترك ميكرد من خيلي ناراحت ميشدم. واقعا آنها را مثل خانوادهي خود ميدانستم و به سختي ميتوانستم درك كنم چرا كسي شركت را ترك ميكند. من ياد گرفتهام كه مردم گاهي به هر دليلي به تغيير نياز دارند و بسياري از اوقات دليل ترك آنها هيچ ربطي به شركت ندارد.
8 . عدم حضور در دفتر كار
وقتي براي اولين بار مشغول كار در دفتر شديم، فكر كردم كه به عنوان يك رئيس نبايد به دفتر بيايم. به همين خاطر فرصتهاي مهم زيادي را براي تعامل با تيممان از دست دادم. با اينكه از خانه و از راه دور ميتوانستم به طور خيلي سازنده كار كنم، ولي با حضور روزانه در دفتر كار، ميتوانستم تمركز و رشد را به اعضاي تيم القا كنم و الهامبخش آنها باشم.
9 . حامي نبودن
من در ابتدا فكر ميكردم وظيفهي يك رئيس اين است كه كاركنان را سركوب كرده و آنها را پاسخگو بداند. با اينكه اين حرف درست است، ولي بايد اين را هم در نظر بگيريد كه شايد كسي قادر نيست كاري را انجام دهد(شايد تواناييهايش در معرض محدوديتهاي ساختاري، اجتماعي، يا شخصي قرار دارد). هر هفته وضعيت آنها را بررسي نموده و به آنها كمك كنيد بزرگترين مشكل خود را برطرف نمايند.
10 . واضح تعريف نشدن انتظارات
من به عنوان يك رئيس جديد شكست خوردم، چون نتوانستم انتظارات خودم را به طور موثر منتقل كنم. اگر انتظارات به وضوح تعريف نشوند فرايندهاي كاركنان كارايي كمتري خواهند داشت و در نتيجه نتايج كارشان نيز مطلوب نخواهد بود. اگر انتظارات خود را صادقانه مشخص كنيد، تمام افراد وظيفهي خود را خواهند دانست و متوجه خواهند شد كه كدام روش براي رسيدن به نتيجهي مطلوب كارآمدتر است.
11 . استخدام نكردن آشنايان
وقتي ما كارمان را شروع كرديم از كارآفرينهاي ديگر شنيديم كه نبايد افرادي را كه ميشناسيم استخدام كنيم. در حقيقت اين كار يك اشتباه بزرگ است. كسب و كارها در روزهاي اوليهي خود به سرعت پيش ميروند. پس بايد بتوانيم همكاران گذشته يا افرادي را كه از قبل ميشناسيم استخدام كنيم، زيرا در اين صورت ميتوانيم به آنها اعتماد كنيم و ديگر لازم نيست از ابتدا شروع به اعتمادسازي نماييم.
برگرفته از سايت inc.com