راهاندازی استارتاپ، تا حدودی مثل شکلگیری یک رابطه است. گاهی چیزی آنقدر دشوار به نظر میرسد، که هرچه سعی میکنید آن را حل کنید، نمیتوانید! این نشان میدهد که جایی از کار ایراد جدی دارد. درست مثل وقتیکه در ارتباط با فردی متوجه میشوید که شخص مقابلتان، مناسب شما نیست.
در یک استارتاپ چیزهای متعددی میتوانند شما را از موفقیت دور نگه دارند.
تناسب محصول–بازار را تشخیص دهید:
اینکار سختی است. تقریبا دو سال طول کشید تا تیم ما توانست تناسب محصول – بازار را تشخیص دهد. ما وقت زیادی را صرف آزمایش کردیم و بارها و بارها این کار را انجام دادیم، ولی هیچ چیز درست نمیشد. بااینحال وقتی تناسب درستی پیدا شود، آنچه که بهنظر سخت میآمد، ناگهان آسان میشود. متاسفانه این امر موقتی است. درواقع هرچه بیشتر رشد میکنید، اگر میخواهید به توسعه و مقیاسبندی کسبوکار خود ادامه دهید باید بهطور مستمر تعریف مجددی از موفقیت داشته باشید.
|
« یک استارتاپ نوپا، زمانی موفق میشود که به تناسب محصول – بازار برسد» |
|
نحوهی تفکر شما در مورد موفقیت، همگام با رشد استارتاپتان:
در روزهای اول استارتاپتان، موفقیت معمولا در مورد مشتریان و درآمد است. شما همواره نگاهتان به معیارهاست و بهدنبال بهبود نتایج هستید. وقتی به تناسب محصول – بازار دست پیدا میکنید، کارتان هموار میشود، سودآوری و مدل کسبوکارتان را درک میکنید و در نهایت میفهمید مشتریانتان چه کسانی هستند.
تا آن زمان، به تیمی نیاز دارید که بتواند با تحمل شرایط ابهام و عدمقطعیت به موفقیت دست یابد و از فرصتها برای تجربهی چیزهای جدید و تکرار بهره بگیرد. در مراحل اولیه، موفقیت کاملا نامشخص و غیرقابلپیشبینی است.
شما باید افراد را باانگیزه نگه دارید، حتی وقتی که بهخاطر یک محصول برگشتی، افسرده شدند. شما به این ذهنیت نیاز دارید که بگویید: «ما میدانیم که میخواهیم این مسئله را حل کنیم. ما فقط باید روی آن کار کنیم و گام به گام به پیشرفت دست یابیم».
با روشهای مختلفی میتوانید این نگرش را به تیم خود منتقل کنید، مثلا با جشن گرفتن پیروزیهای کوچک!

همگام با رشد شرکتتان، معنی موفقیت، به ارتباط مشتریان شما با استراتژی برندتان تغییر میکند:
بعد از یافتن تناسب محصول– بازار، در نهایت شما وقت پیدا میکنید، روی مقیاسبندی تمرکز کنید.
هرچه بیشتر پیش بروید، معنی موفقیت به نوآوریهای استراتژیک و بزرگتر تغییر مییابد و نگاه شما به موفقیت این خواهد بود که: «مردم چطور درمورد شرکت و برندتان صحبت میکنند؟ این برند برای آنها چه معنیای دارد؟ آنها چه تصویری از ما در ذهن دارند؟».
ولی موفقیت، از مشتریان شما هم فراتر میرود:
با رشد شما، نحوهی انگیزه دادن شما به تیم و مطلع کردن آنها از استراتژیتان نیز تغییر میکند. از لحاظ تکنیکی، بسیاری از جلسات شرکت و ایمیلهای هفتگی باید خاتمه یابند. رهبران وظیفهای باید با کل شرکت ارتباط برقرار کنند تا ببینند آنها روی چه چیزی کار میکنند و کارهای روزانه، چقدر با اهداف بزرگتر تناسب دارند. همگام با مقیاسبندی، توزیع اطلاعات بسیار مهمتر میشود.
فقط یادتان باشد، تقریبا هرکاری که امروز انجام میدهید، احتمالا درعرض یک سال تغییر خواهد کرد. بنابراین همیشه باید نحوهی انگیزه دادن به تیم خود و تعریف موفقیت را با این تغییرات تطبیق دهید.
مترجم: طاهره منیری شریف (کارشناس ارشد MBA)
برگرفته از سایت entrepreneurshandbook.co