هنگامی که صحبت از برقراری ارتباط میشود، ناخودآگاه ذهن انسان به سمت روابطی که در طول روز با افراد مختلف برقرار میکند، کشیده میشود. اما برای کارآفرینان، یکی از محبوبترین روابط، ارتباط صحیح و منطقی با مفهوم «پول» است.
کارآفرینان برای تبدیل شدن به بهترینها، سرشار از انگیزه و اشتیاق هستند و اغلب میزان نزدیک شدن به اهدافشان را با معیار پول میسنجند. جستجو برای یافتن راههای درآمدزایی و پولسازی بیشتر در DNA این افراد نهادینه شده است.
ارزش عظیمی در نگاه هدفمند به پول وجود دارد. اما گفتنش آسانتر از انجام دادن آن است. تا آنجایی که من به عنوان کارآفرین به یاد دارم، همه تصمیمات زندگیام با توجه به پول بوده است. همیشه در حال هزینه – منفعت کردن تصمیماتم بودم. چون دائما ذهنم مشغول این بود که ثروت بیشتری داشته باشم. لباس بهتری بپوشم، ماشین لوکستری سوار شوم و خانه بزرگتر داشته باشم ...
اما اکنون با نگاهی به گذشته متوجه میشوم که همه اینها در مقیاسی بزرگتر کاملا بیمفهوماند. من حقیقتی که پشت این مفاهیم پنهان بود را نمیدیدم. زرق و برق دلارهای بیشتر کورم کرده بود. زمان و انرژی زیادی را صرف کردم تا امروز توانستم ارتباط سالمتر و منطقیتری با پول برقرار کنم. عوامل مالی همچنان در تصمیمگیریهای من نقش دارند، اما همه توجه من روی آنها متمرکز نیست. صادقانه بگویم که رسیدن به این نقطه، یک سفر دشوار است.
در این مطلب میخواهم بخشهایی از این سفر و درسهایی که در آن آموختهام را با شما به اشتراک بگذارم. امیدوارم اگر رابطه شما با پول دچار چالش و از مسیر منطقی خارج شدهاست، داستان من بتواند درک تازه و روشنی را از این مفهوم برای شما به ارمغان آورد.
ماجرای ارتباط من با پول
تمایل و علاقه من به پول از سالهای نوجوانی آغاز شد. عاشق پدرم بودم. پدرم یک کارآفرین به شدت سختکوش بود. همچنان که سختکوشی و پولسازی او را تماشا میکردم، باوری در ذهن من شکل گرفت. میزان پولی که بدست میآورم، میزان موفقیت من را در زندگی تعیین میکند. خیلی به وقت گذراندن در کنار خانواده فکر نمیکردم. درست مثل پدرم که بیشتر وقتها در خانه و کنار ما نبود.
آنچه در ذهن من میگذشت ایجاد یک اخلاق کاری قوی و پیشبرد اثربخش اهدافم بود. من همیشه از پدرم به خاطر اخلاق کاری قوی که در من ایجاد کرد، ممنونم. زیرا برخورداری از این ویژگی پیامدهای مثبت زیادی را در دهههای بعدی زندگی نصیبم کرد. اما همه زندگی او کار بود و هیچ وقتی برای بازی و تفریح در کنار فرزندش نداشت. البته این ویژگی اخلاقی هم به شکل عادت به زندگی بزرگسالی من وارد شد. عادتی که باعث شد بیشتر از هر چیز دیگری به تفریح و سرگرمی روی آورم. بعدها صرف هزینههای سنگین برای تفریح و سرگرمی و از طرفی انگیزه و اشتیاقم برای کار و درآمدزایی هرچه بیشتر، عدم تعادل و نوسانهای زیادی را وارد زندگیم کرد.
از همان سالهای نوجوانی بهدنبال پول بیشتر بودم ولی هرگز ارزش واقعی آن را درک نکردم. هرگز توجهی به عادتهای پول خرج کردنم نداشتم. مفاهیمی مثل دخل و خرج، کوپن و تخفیف برایم بیمعنا بود. فکر میکردم چنین مفاهیمی شامل حال من نمیشود.
میدانستم چگونه درآمدزایی و پولسازی کنم. در اینکار تبحر داشتم ولی هرگز قدردان پولی که بدستمیآوردم نبودم. در نتیجه رابطه خصمانهای بین من و پولهایم ایجاد شد. تقریبا در هر تصمیمگیری که در آن «پول» عامل محرک بود، نتیجه آن به شکست و ناکامی کشیده میشد. چون در تصمیمگیریها، صرفا پول انگیزه اصلی من بود. این نتایج منفی من را از نظر احساسی نابود کرد به طوری که در مورد اهداف زندگی دچار سردرگمی شدم.
اگر شما هم این تجربه را داشته باشید میتوانید درک کنید که در چنین موقعیتی پول و احساس به هم گره میخورند. شاید فکر کنید که «پول» و «احساس» دو موضوع متمایز هستند و باید به صورت مجزا آنها را بررسی کرد ولی در حقیقت هر مشکلی که برای پولتان بهوجود میآید به همان اندازه احساس شما را نیز تحت تاثیر قرار میدهد.
|
«بهدنبال پول بیشتر بودم ولی هرگز ارزش واقعی آن را درک نکردم » |
|
به این داستان کوتاه توجه کنید:
چند سال پیش یکی از دوستانم از من خواست تا 2000 دلار به او قرض بدهم. او دوستم بود و من هم این مقدار پول را داشتم. بنابراین بدون معطلی مبلغی که خواسته بود را به او قرض دادم. قرار شد که یک هفته بعد پول را به من برگرداند، اما یک هفته گذشت و همچنان منتظر بازگشت پولم بودم. با گذشتن ۶ ماه و تسویه نشدن بدیهی دوستم، تلنگری به من وارد شد. باید به چیزهای بیشتری توجه میکردم.
یادآوری کنم که من در آن زمان یک شرکت ۵ میلیون دلاری داشتم. چرا قرض دادن ۲۰۰۰ دلار به دوستم باید ذهن من را مشغول میکرد؟ شاید لازم بود به دوستم «نه» بگویم. اما برای لحظهای ذهنم درگیر این مساله نشد. این موضوع بسیار من را خسته و آزرده خاطر کرد. حتی اگر در نهایت این پول را از او پس میگرفتم باز هم نمیتوانست احساس خوب برنده شدن را در من ایجاد کند. این تجربه و احساس ناخوشایند کم کم به یک وسواس ناسالم در تعامل با دوستانم تبدیل شد.
با نگاهی به گذشته، به وضوح میتوانم درک کنم که چقدر شکستهای مهم در زندگی من کوچک شمرده شدند. البته من از این تجربه قدردانی میکنم. چون به من آموخت که پول تا چه اندازه میتواند احساس من را تحت تاثیر قرار دهد.
از این داستان چه درسهایی میآموزیم؟
وقتی صحبت از پول و متعلقاتش میشود، دارید از موضوعی بسیار حساس و احساسی صحبت میکنید. برای داشتن یک رابطه سالم با پول، تا جای ممکن آن را بهعنوان یک واقعیت عینی در نظر بگیرید. روشی که پول از طریق آن میتواند احساس شما را تحت تاثیر قرار بدهد را بشناسید. گاهی اوقات، باید تجربیات منفی کسب کنید تا متمایز شوید و بدانید چه زمانی باید یک گام به عقب برگردید و عملکرد و تصمیماتتان را بازبینی کنید.
من اکنون اگر پولی به کسی قرض دهم، میدانم که احساس خوبی از این کار نخواهم داشت. چون درگذشته «انتظار من برای بازپرداخت به موقع پولم» مورد احترام قرار نگرفته است. اما شاید لازم بود این تجربه را به وسیله یکی از دوستان نزدیک بهدست میآوردم تا به بینش امروزم در مورد پول برسم.
بهعنوان مالک کسبوکار، خوب است که گاهی خودتان را در موقعیت کسی که به شدت به پول وابسته شدهاست، قرار دهید.
مثلا اگر واحد حقوق و دستمزد شرکت، در پرداخت قراردادها فقط یک روز تاخیر داشته باشد، پیمانکاران بلافاصله فکر میکنند که شرکت میخواهد سر آنها را کلاه بگذارد. درحالیکه این تاخیر ممکن است ناشی از یک خطای کوچک انسانی باشد نه از روی سوء نیت. ولی از آنجایی که پول به سرعت احساسات را تحت تاثیر قرار میدهد، واکنشهای سریعی را به همراه خواهد داشت. بهخاطر داشته باشید که همه ما در چنین موقعیتهایی قرار گرفتهایم.
وظیفه شما نگهداری و مراقبت از این بخش احساسی در ذهنتان است. شما کار میکنید تا راهحلی برای موقعیتهای این چنینی بیابید. اگر اهمیت نگهداری و مدیریت پول در نگاه بلندمدت شما به زندگی تقویت شود، در همه زمینهها و موقعیتهای زندگیتان تصمیمات منطقیتر و اثربخشتری خواهید گرفت.
از طرفی اگر بهدرستی ارزشی برای پول قائل نباشید، میتواند تاثیرات منفی روی تصمیمات شما داشته باشد، نتایج مخربی به بار آورد و شما را از نظر احساسی به چالش بکشاند. داشتن رابطهای سالم و منطقی با پول زندگی شما را متعادل میکند و حتی میتواند باعث شود با دیگران آسانتر و موثرتر ارتباط برقرار کنید.
نویسنده:Michael Dash
مترجم: نازنین توکلی (کارشناس ارشد مدیریت صنعتی)
برگرفته از سایت forbes.com
بسته آموزشی: یک راهنمای خوب برای برنامهریزی مالی
فایل صوتی آموزشی: ۱۳ قانون طلایی برای انتخاب «مشاور مالی شخصی»