امروزه اکثر دستاندرکاران و صاحبان صنایع و مشاغل با واژه BUSINESS PLAN یا طرح جامع کسبوکار آشنا هستند و میدانند طرح کسبوکار مهمترین سند مکتوبی است که از جنبههای مختلف اجرایی، تولیدی، بازاریابی و مالی، برنامههای راهبردی و موردنیاز کسبوکارها را مشخص میکند و به تفصیل نشان میدهد. در واقع، طرح کسبوکار موجب میشود پیشفرضهایی که در ذهن افراد وجود داشته، مورد بررسی و بازبینی هدفمند و نقادانه قرار گیرد و نقاط ضعف و قدرت موجود و فرصتها و تهدیدها شناسایی شوند.
برابر آمارهای موجود، حدود ۴۰درصد کسبوکارهایی که بیزینسپلن نداشتهاند، در سال اول متوقف شدهاند و شرکتهایی که بیش از پنجسال عمر کردهاند، طرح کسبوکار مدونی داشتهاند.
بنابراین اهمیت و ضرورت تدوین طرح کسبوکار برای راهاندازی و شروع یک سرمایهگذاری و ورود به کسبوکارهای جدید یا توسعه فعالیتهای تولیدی و صنعتی بر همگان مشخص است و برای رسیدن به طرح جامع کسبوکار مناسب در هر زمینهای نیاز به مطالعات امکانسنجی در زمینههای فنی و تولید، بازار و فروش، مالی و اقتصادی است و باید تمامی جزئیات طرح بهدرستی مورد بررسی و محاسبه لازم قرار گیرد. گرچه ۹گام معروف در تهیه بیزینسپلن جملگی حائز اهمیت و برای تکمیل طرح جامع کسبوکار لازم و ضروری هستند، ولی در بین آنها مهمترین قسمت، مطالعات مالی و اقتصادی هر طرح است. از ابتدای طرح باید میزان سرمایهگذاری موردنیاز و نحوه تامین مالی طرح و نحوه و زمان انجام هزینهها را مشخص و در مراحل اجرایی و ساخت پروژه نیز منابع و زمان موردنیاز را بهموقع پیشبینی کرد تا در مراحل اجرای طرح وقفهای ایجاد نشود. همچنین پس از تکمیل طرح با پیشبینی میزان درآمد حاصل از تولید و فروش محصول، باید جریان نقدینگی برای ادامه حیات یک کسبوکار را پیشبینی و تنظیم کرد. به منظور مشخص شدن تاثیرات مخربی که تغییرات قیمتها و نرخ ارز روی مطالعات کارشناسی پروژهها و پیشبینیها میگذارد، مثالهایی به شرح ذیل ارائه میشود:
۱) تصور کنید با پیشبینیهای صورتگرفته در حال برنامهریزی برای اجرای یک طرح تولیدی هستید که نیازمند واردات ماشینآلات خاص است؛ به یکباره قیمت ارز تغییر میکند و منابع پیشبینی و تامینشده قبلی دیگر تکافوی ادامه انجام کار را نمیدهد و از همان ابتدا طرح مورد نظر را با چالش مواجه میکند. در این میان، یا باید مجددا سرمایهگذاران منابع بیشتری را به طرح اختصاص دهند یا اینکه از طریق بانکها نسبت به جبران کسری سرمایه اقدام کنند، طبیعتا چون طرح راهاندازی نشده و میزان سوددهی آن نامشخص است، بانکها نیز تمایل چندانی به همکاری در اینگونه طرحها ندارند.
۲) در حالت دیگر تصور کنید بخش اعظمی از کار پیش رفته و طرح به مراحل نهایی خود نزدیک شده و منتظر تامین مواد اولیه و شروع جریان تولید است که بهیکباره با وضع مقررات جدیدی مواد اولیه موردنیاز کسبوکار محدود میشود یا به میزان قابلتوجهی افزایش قیمت مییابد که تمام پیشفرضهای قبلی را تغییر میدهد و نیاز به منابع مالی جدید و افزایش سرمایهگذاری بیش از پیشبینیهای اولیه ایجاد میشود. چنانچه صاحبان طرح امکان افزایش میزان سرمایهگذاری را نداشته باشند، ادامه اجرای طرح با مشکل جدی مواجه خواهد شد و حتی ممکن است پروژه بهطور کامل متوقف شود.
۳) در حالت دیگر، تولیدکنندهای که قصد توسعه فعالیت یا ایجاد تنوع محصول و تولیدات خود را داشته نیز ممکن است با مشکل نوسان شدید قیمتها مواجه شود و پروژه مورد نظرشان که قبلا توجیهات لازم اقتصادی برای سرمایهگذاری جدید و داشتن بازده مناسب را داشته، با شرایط جدید دیگر بازدهی لازم را نداشته باشد. بنابراین هم برای مطالعات کارشناسی اولیه طرحها و هم در مرحله اجرای طرحها و حتی درباره طرحهای اجراشده تغییرات قیمتها و نوسانات نامشخص و تغییر در قوانین و مقررات دولت میتواند چالشهای جدی برای سرمایهگذاری و توسعه کسبوکارها ایجاد کند و مانع سرمایهگذاریهای جدید شود. وقتی قیمت ارز در حال تغییرات مستمر و روزانه است، هیچ طرح کسبوکاری از نظر کارشناسی و مطالعاتی امکان تهیه ندارد و حتی اگر طرحی تدوین شود، درصد شکست آن بسیار بالاست. تغییرات مستمر در نرخ ارز، تلاطمهای گستردهتری در قیمتهای کالاهای داخلی ایجاد میکند و وقتی تغییرات قیمت وجود داشته باشد، امکان تدوین طرح جامع کسبوکار مناسب و قطعی از سوی کارشناسان وجود ندارد و اگر طرحی تدوین نشود طرحی هم برای اجرا وجود نخواهد داشت. از این رو مشاهده میشود تعداد طرحهای در حال توقف از مراحل ۱۰درصد تا بیش از ۸۰درصد پیشرفت، حتی در بخش دولتی نیز وجود دارد و حتی خود دولت هم به دلیل نوسانات قیمتها و تغییر در محاسبات اولیه طرحها توان ادامه تامین مالی برخی پروژهها را نداشته و خیلی از طرحها متوقف شدهاند. این ضایعه متاسفانه در سالهای اخیر در بخش خصوصی نیز بسیار مشاهده میشود و خیلی از سرمایهگذاران با طرحهای اولیه دارای توجیه اقتصادی پروژههای خود را آغاز کردهاند، ولی به دلیل نوسانات شدید قیمتها و تغییر در پیشبینیهای اولیه و عدمامکان تامین مالی جدید یا در مراحل اولیه یا در اواسط اجرای طرحها پروژههای خود را متوقف کرده و بخش قابلتوجهی از صاحبان صنایع و سرمایهگذاران به همین دلایل ورشکسته شدهاند.
در گذشته، تورم و افزایش قیمتها سالانه صورت میگرفت و تا حدودی قابل پیشبینی بود، اما در سالهای اخیر تغییرات قیمت به صورت ماهانه صورت میگیرد و در سال ۱۴۰۰ به صورت هفتگی شاهد تغییرات در برخی قیمتها هستیم. این تغییرات توقفناپذیر اجازه نمیدهد کارشناسان بتوانند به صورت فنی و کارشناسی طرحها را مورد بررسی و مطالعه دقیق قرار دهند. در این حالت نباید انتظار داشته باشیم که تعداد کسبوکارهای جدید در کشور رشد کنند. طبیعی است وقتی کسبوکار جدیدی راهاندازی نشود و خون تازهای در رگهای اقتصاد کشور جریان نیابد، کسبوکارهای قبلی نیز بهآرامی مستهلک میشوند و بعد از مدتی به دلیل عدمتوسعه و نوسازی مناسب دیگر از حیز انتفاع خارج میشوند و از کار بازمیایستد. از این رو لازم است تا دیر نشده است تدبیری اندیشیده و این چرخه نابودکننده متوقف شود.