در این مطلب، سه درس و تجربهای که در حوزه نوآوری در شرکت اپل آموختم را در اختیارتان قرار میدهم.
۱. در مسیر نوآوری همیشه اجماعنظر یا توافق عمومی، بهصلاح نیست:
هیچ چیزی مثل انتظار برای کسب توافق عموم افراد، سرعت کار را کند نمیکند. من از این لحاظ در شرکت اپل خوششانس بودم و آزادی عمل زیادی داشتم. من کاملا با صلاحدید خودم، روابط با هنرمندان و اشخاص برجسته درون شرکت را مدیریت میکردم.
مدیریت اپل به من اعتماد کرده و اجازه داد تا تلاشهایم را در جهتی که باعث شادی و خوشحالی همه خواهد شد پیش ببرم. شرکتها ابتدا باید تا این حد به رهبران تیمشان استقلال بدهند تا بتوانند نوآوری داشته باشند. بعد از اینکه به شما بودجه و اختیار داده شد، باید از این دو به خوبی استفاده کنید. البته در مورد روشی که بهکار میبرید سعی کنید توافق عموم افراد را بهدست آورید و بهتخصص همدیگر احترام متقابل بگذارید.
۲. برای نوآوریهایتان منتظر تایید دیگران نباشید:
هیچیک از هنرمندان خلاقی که میشناسم برای نوآوری بهدنبال اجازه نبودند. شما برای آزمایش و عملی کردن ایدههای خلاقانهتان نیازی به تایید ندارید و نباید هم داشته باشید. شرکتهایی که به تایید موقت و گزارشهای پیشرفت مداوم نیاز دارند نوآوری را مختل میکنند. توجه داشته باشید، اگر دائما در میانهی راه، نتیجهی کارتان را بررسی نکنید، نمیتوانید به پیشرفتهای واقعی دست یابید. این کار مستلزم فرهنگی است که در آن، به افراد خلاق اعتماد میشود تا در میانهی راه، کار خودشان را مشاهده کنند. من وقتی در اپل کار میکردم وظیفهی خودم میدانستم که با همکارانم در شرکت مشورت کنم، ولی فقط در حد دریافت بازخورد در مورد مطالب خاص مربوط به تخصصشان. این نوع رفتار در آن زمان-این نوع همکاری در شرکت اپل رایج نبود- باعث میشد همکارانم فقط به این خاطر که میتوانستند رای و نظرشان را ارایه کنند، هیجان زده و پرانگیزه شوند. این تلاشها نه تنها باعث تقویت کمپینها شد، بلکه باعث شد روابط طولانیمدت من با همکارانم عمیقتر شود.
بهعنوان مثال کمپینی در صنعت فیلم، تلویزیون و موسیقی راهانداختم و در تیمهای مهندسی و بازاریابی، از نسخههای پیشنویس مطالب فعلی خودمان استفاده کردم. آنها از این خوشحال بودند که در این امر مشارکت داشته و سهمی در موقعیتیابی محصول دارند. من از قبل بهدنبال تایید مدیریت نبودم، با این حال ابتکار به خرج داده و از قضاوت خودم استفاده کردم که در نهایت توسط همهی افراد، مورد قدردانی قرار گرفت.
۳ . به دانش رایج روز توجه داشته باشید:
اگر تیمتان مایل نیست دانش رایج را زیر سوال ببرد، وظیفهی شماست که آنها را وادار به این کار کنید. متقاعد کردن افراد برجسته در شرکت اپل برای اینکه بپذیرند موزیک و سرگرمی، بازارهای کلیدی هستند، برای من چالشی واقعی بود. مبارزه با وضعیت موجود در محیط کاری میتواند پیچیده باشد.
اگر دیدید در تیمی قرار دارید که به نوآوریهایتان علاقهای نشان نمیدهد، سعی کنید این استراتژیها را بهکار ببندید:
نشان دهید که گامهای پیشنهادیتان چطور میتوانند به افزایش بازگشت سرمایه(ROI) کمک کنند، یادتان باشد که لازم است ROI را به گونهای تعریف کنید که با مدیریت بالاتر، هماهنگ باشد.
تردیدها و بیتصمیمیهای موجود در تیم را مورد توجه قرار داده و به همتیمیها کمک کنید بتوانند با اطلاعات ناقص، راحتتر اقدام کنند. از آنها بپرسید که ما قبل از گرفتن تصمیم، واقعا بهچقدر اطلاعات نیاز داریم؟
اختلافهای جدی که باعث سردرگمی و پسرفت شرکت میشوند را حل کنید. به جای اینکه رقیب خارجی یک مزیت به دست آورد، بهتر است بخش داخلی نوآوری انجام دهد.
شرکتها نمیتوانند راکد بمانند، یعنی باید در تشخیص نوآوری و عمل به آن، روز به روز بهتر شوند. ما بدون نوآوری نخواهیم توانست تحول بعدی را ایجاد کنیم.
مترجم: طاهره منیری شریف (کارشناس ارشد MBA)
برگرفته از سایت fastcompany.com