فرض کنید جوانی یا جوانهایی نزد شما میآیند و ایده و سرمایه مختصری برای آغاز یک استارتاپ دارند، در اوضاع سرگردانی و پریشانی سرمایههای کشور که مثل قایقی در طوفان گاهی کج میشود به سمت سکه و گاهی سمت ارز و گاهی ملک و مستغلات، شما چه میگویید به آنها؟ بروید دنبال کار پرسودده واسطهگری و ذخیره دلار یا نه سر از یک استارتاپ درآورید؟ آیا کشمکشی در خودتان حس میکنید؟ کشمکش بین منطق ریاضی و تجربی و احساسات و عواطف درون تان؟ کشمکش بین منافع شخصی و کوتاه مدت با منافع جمعی و ملی؟ توصیه شما به آن جوانها با توجه به تجربهتان چه خواهد بود؟ این پرسشی بود که از چند کارشناس در حوزه شرکتهای استارتاپی پرسیدیم. پاسخهای آنان با همه گوناگونی و شرط و شروطهایی که گذاشتند واجد یک نقطه پیوند دهنده بود؛ در هر شرایطی میشود از نو شروع کرد، اگر ملت یک ملت استارتاپی باشد با همه مؤلفههایی که در یک استارتاپ موج میزند.
کارآفرین و استارتاپ اصل است، نه بازار خراب!
سید محمد امامینژاد، کارآفرین حوزه IT:
پاسخ به این سؤال در نگاه نخست برای افراد کارآفرین که عمر و سرمایه خود را در مسیر تولید ثروت برای خود و ملت گذاشتهاند سخت میآید چرا که اگر حقیقت را بگوید شاید در نظر مخاطب احمق جلوه کند یا اگر خوش شانس باشد و مورد قضاوت مخاطبان منصفتری قرار بگیرد، به سخره گرفته میشود اما حقیقت این است که بازار هر چقدر هم که خراب باشد برای یک کارآفرین اصل بر شروع کسب و کار است و هیچ سدی مانع این اصل نمیشود گرچه به بهای جان که ارزشمندترین سرمایه است تمام شود اما اینکه چقدر این تفکر در میان آحاد جامعه جریان دارد از حیطه نظر من خارج است.
اما در پاسخ به شما و چرایی تشویق جوانان به شروع کسب و کار و راهاندازی استارتاپ باید بگویم به نظر من دوام و قوام یک زنجیر به تک تک حلقههای آن است و ما مردم حلقههای کشور عزیزمان ایران هستیم پس نباید با دامن زدن به بحرانهایی که همه میدانیم ریشهاش کجاست و شاید مقابله با آن را بر خود سخت میبینیم به تخریب کشور که همان تخریب خودمان است کمک کنیم. پس تا اینجا مشورت بنده به جوانان شروع کسب و کار است اما با پیش شرطها و پس شرطهایی که به تجربه کسب کردهام. در راستای کنشهای مختلف با جوانان که هر کدام مدعی اجرایی کردن استارتاپی از یک نمونه موفق هستند ابتدا توصیه میکنم هر جوان قبل از راهاندازی یک استارتاپ در حوزهای که قصد ادامه فعالیت و اجرای کسب و کار خود را دارد شاگردی کند. اگر فردی توسعه دهنده اپلیکیشن یا برنامه نویس این حوزه است غیر از تخصصاش در حوزه خود، نیاز هست کمی در قسمتهای مالی مدیریت اجرا و پروژه یاد بگیرد تا بتواند چالشها را از نزدیک لمس و در آینده شرکت خود را مدیریت کند. برای شاگردی کردن شاخصین بازار را پیدا کرده و با تضمین اینکه در کار استاد خللی وارد نمیکند و حتی ارزش آفرین خواهد بود آموزش را شروع کند. منظور از شاخصین بازار، برجستگان همه حوزههای کسب و کارش مثل مالی، بازاریابی و... است.
این مدل از اجرایی کردن کسب و کار منجر به کاهش وابستگی فرد به زیرمجموعهاش میشود که قصد راه اندازی کسب و کار را دارد، همچنین از نگاه دیگر با چالشهای هر حوزه از دایره فعالیتهای کسب و کار آشنا میشود و حالا با دید بازتری به سراغ راهاندازی کسب و کار میرود یا قید همه چیز را میزند یا با قدرت تجربه شروع میکند.
نکته دوم اینکه سرمایه و ایده شاید درصد کمی از موفقیت یا موفق نبودن یک استارتاپ را شامل شود اما متأسفانه افراد در این مورد بهصورت احساسی سماجت راهاندازی ایده بدون تحقیقات مرتبط را دارند که شکست اولین و نزدیکترین نتیجه آن است. تا اینجا توصیهها به راهاندازی کسب و کار رسید اما درباره نابسامانی سیاستهای پولی کشور باید بگویم هنوز هم کم نیستند مجموعههایی که توانستهاند با تبدیل تهدید به فرصت، درآمد کلانی به دست بیاورند. مجموعههایی که میدانیم از هیچ رانتی استفاده نکردهاند و انگهای معمول ثروتمندی در ایران به آنها نمیچسبد. به طور مثال یکی از موارد فرصتسازی از تهدیدات میتواند استفاده از منابع انسانی ارزان قیمت ایرانی - به نسبت افزایش نرخ دلار به ریال - برای طراحی، راهاندازی و اجرای سرویسهای فناوری محور در سایر کشورهای منطقه باشد که بهعنوان مزیت رقابتی نسبت به سایر شرکتهای بازار هدف مد نظر است. به عبارت بهتر برون سپاری کشورهای دیگر را ما بهعنوان استارتاپ با توان تخصصی اما هزینه ارزانتر عهده دار شویم.
آخرین توصیه اینکه ورود به بحران ارزی و پولی کشور علاوه بر آسیبهایی که به بدنه کشور میزند برای افرادی که تخصص این حوزه را ندارند میتواند منجر به از دست دادن بخش یا تمام سرمایه آن فرد شود پس همچنان راهاندازی یک کسب و کار جدید جزو اولویتهای اینجانب است.
وقتی «مکرون» ایده ملت استارتاپی را مطرح میکند
پرویز کرمی – مشاور معاونت علمی و فناوری رئیس جمهوری:
در موضوع استارتاپها بهنظرم این نکته مهم است که بدانیم هر استارتاپ حول یک نیاز واقعی شکل میگیرد، یعنی موضوع کاملاً جدی است و تا زمانی که به محصول، خدمات یا کالایی نیاز باشد استارتاپها هم در دنیای امروزی به حیات خود ادامه خواهند داد. دوم اینکه نوآوری، محصولِ نیاز است. نیازهایی در جامعه وجود دارد، نیازهایی بسیار متنوع و از آن سو این جامعه آن قدر در روابط و شکل و استایل زندگی پوست انداخته که استارتاپها آن پوستاندازی را متوجه شدهاند و حالا در رشتههای مختلف به آن نیاز پاسخ میدهند.
از آن سو متوجه باشیم افراد خلاق و مستمر و مُصر، استارتاپهای پایدار را شکل میدهند. اگر استارتاپ بتواند ایده و محصول متناسب با یک نیاز را شناسایی کند اما متعاقب آن تیم موفق، منسجم و مستمری را نتواند پشت آن ایده و محصول بیاورد عملاً از دور خارج خواهد شد. این پاسخ من به سؤال شماست اما از آن طرف میپذیرم که ما در شرایط فعلی با سرمایههای سرگردان و آوار اقتصادی روبهرو هستیم و نیاز به آواربرداری اقتصادی داریم.
این موضوع به قدری پرتنش شده که این سرمایهها به هر کجا که میرود آنجا را دچار بحران و تنش میکند اما من باور دارم که اگر در همین فضا افراد جامعه ما بهسمت تشکیل vcها یا «فرشتگان سرمایهگذاری» بروند و به جوانهای خلاق و تحصیلکرده اعتماد کنند بخش قابل توجهی از این گرهها گشوده خواهد شد. شراکت در سرمایهگذاری و کار میتواند این سرمایهها را از حالت سرگیجه فعلی بیرون بیاورد و مصرف کنندگان، تولیدکنندگان، استارتاپها و سرمایه گذاران را کنار هم بنشاند.
ما راهی نداریم جز اینکه به این فهم برسیم که منافع این گروه ها در یک مسیر تعریف شده است و اگر کسی صرفاً به یک سود مداوم و بیخطر فکر کند در واقع به فروپاشی منافع همه اندیشیده است.
من فکر میکنم جامعه ما نیاز به یک بازنگری جدی در اعتماد به استارتاپها دارد. این جامعه نگاه کند به اینکه تا دیروز چطور سوار تاکسی میشد و چقدر دردسر داشت یک تاکسی بگیرد. حالا چطور به سهولت و با قیمت مناسب از تاکسیهای اینترنتی و استارتاپهای خدماتی در حوزه حمل و نقل بهره میبرد وقتی حتی سنتیهای جامعه ما هم بعد از مقایسه سهولت و قیمت، از این اپلیکیشنها استفاده میکنند این یعنی در گام بعدی همین جامعه که از توان، ظرفیت و خدمات این استارتاپها بهره میبرد اجازه دهد سرمایههایش برای فربه شدن و تکثیر این استارتاپها به کار گرفته شود تا صاحبان ایده و محصول استارتاپی به خاطر فقدان یا کمبود سرمایهگذار دچار سرخوردگی نشوند. من میخواهم بگویم اگر جامعه ما از جوانهای ما حمایت نکند انتظار داریم چه کسانی از این جوانها پشتیبانی کنند؟ وقتی آقای مکرون رئیس جمهوری فرانسه سر کار میآید ایده startup nation یا ملت استارتاپی را مطرح میکند و میگوید جامعه سنتی و فرتوت و پولدار فرانسه باید برود به سمت استارتاپها؛ آقای مکرون ویزای تکنولوژی فرانسه را مطرح میکند و از افراد خلاق و نوآور و از متخصصان و صاحبان ایده سلیکون ولی که بهخاطر سیاستهای ترامپ نمیخواهند در این کشور باشند دعوت میکند به فرانسه بیایند و در فضای این کشور به خلق محصول و سرمایه گذاری دست بزنند.
باور کنید در کشور ما شرکتی وجود دارد که در همین فضا، در طول سال 80 نفر دکتری و فوق دکتری را به کار گرفته و استخدام کرده است که اگر من دولتی و وزارت علوم یا آموزش عالی بخواهند چندین سال طول میکشد که این متخصصان را جذب کنند اما یک شرکت استارتاپی درطول یک سال این میزان از متخصص را به کار گرفته و حتماً آینده مالی دارند که این متخصصان پذیرفتهاند در این شرکت دست به کار شوند. این شرکت دانش بنیان در زمینه تولید و صادرات داروهای تک فعالیت میکند و کاملاً خصوصی اداره میشود اما چطور؟ شرکت توانسته با ایجاد فضای کار تیمی و شراکت و توزیع سود، موفق شود.
ما راهی نداریم جز اینکه بپذیریم آینده ما در دست شرکتهای استارتاپی است چون عملاً پرونده استخدامهای دولتی مختومه است. اگر ما این واقعیت را نپذیریم و بخواهیم که به دور از سیر تحولات روز جلو برویم یعنی همچنان اصرار داریم که بدنه دولت را فربهتر کنیم و این به معنای درجا زدن در اقتصاد نفتی، درجا زدن در ایده مندرس دولت به مثابه بزرگترین کارفرما و شرکت خواهد بود و اگر ما به سمت شرکتهای استارتاپی نچرخیم در بر این پاشنه خواهد چرخید.
نه خوش بین باشیم، نه بدبین، واقعبین باشیم
میلاد نوری - کارآفرین استارتاپی:
در شرایط این روزها ذهن خیلی از دوستان صاحب ایده درگیر این موضوع است که آیا در شرایط فعلی راهاندازی استارتاپ کاری عقلانی است یا باید مانند دیگران یک زندگی جوگیرانه یا از آن سو محتاطانه و اصطلاحاً کارمندی در پیش بگیریم.
قبل از هر چیز باید اشاره داشته باشیم بحرانهایی مثل رشد یک باره قیمت دلار و... مستقیماً روی فعالیتهای استارتاپها اثر میگذارد و چنانچه شما بنیانگذار یک استارتاپ بوده باشید، در مدت چند هفته به ناگاه هزینههای ارزی شما نظیر هزینههای سرور، تبلیغات و... دو برابر شده است، در صورتی که کمتر شاهد افزایش قیمت سرویسهای ارائه شده از سوی استارتاپها هستیم. این توضیح مشخص میکند منظور ما از شرایط فعلی کدام شرایط است.
بنیانگذاران استارتاپها و صاحبان ایده در ایران و جهان، در گام ابتدایی بهدنبال حل کردن یک مشکل یا تسهیل یک موضوع در زندگی افراد بودهاند. آنها در واقع میخواستند ببینند چگونه و به چه شکل از روشهایی که برای حل یک مشکل ارائه میدهند، میتوانند کسب درآمد کنند. پس اگر کسی واقعاً بهصورت ذاتی کارآفرین باشد و ایدهای ذهن او را مشغول کرده باشد، بحرانهای این چنینی باعث منصرف شدن او نمیشود. همانطور که خیزش دلار هزار تومانی به دلار دو هزار تومانی و بالاتر نیز کارآفرینان را متوقف نکرد. از آنجایی که دنیای استارتاپها به خودی خود دنیایی پر از ریسک است، شرایط کنونی باعث میشود این افراد کمی محتاطانهتر ریسک کنند و برخی افراد کم ریسکتر را از گردونه کارآفرینی خارج میکند.
اما من دو توصیه به افرادی دارم که قصد راهاندازی کسب و کار استارتاپی در شرایط فعلی دارند:
اول اینکه: نباید فراموش کنیم که هر محدودیتی همان طور که تعداد زیادی فرصت را از بین میبرد، باعث به وجود آمدن برخی فرصتها نیز میشود، لذا بهتر است در این شرایط بیشتر به ایدههای مناسبتر با حال این روزهای زندگی مردم بپردازیم. مانند کسب و کاری که به کاهش هزینه رفت و آمد مردم کمک کند، کسب و کاری که باعث دریافت تخفیف بیشتر از رستورانها شود، کسب و کاری که به دور زدن پرداختهای تحریم شده کمک کند و...
دوم اینکه: وقتی شما سکاندار هدایت یک استارتاپ میشوید، مسئولیت سایر افراد تیم نیز به عهده شما خواهد بود. پس جهت به مقصد رسیدن کشتی تحت کنترل خود در این دریای مواج، بهتر است ما همه تخم مرغهای خود را در یک سبد نچینیم و ترکیبی از زندگی پرریسک استارتاپی و زندگی محتاطانه را در پیش بگیریم. یعنی اگر از هر روشی دارای درآمدی هستیم، آن درآمد را به یکباره قطع نکنیم تا به دنیای استارتاپها پا بگذاریم. بلکه با حفظ درآمد سابق تا رسیدن استارتاپ خود به یک مرحله قابل قبول درآمد و فعالیت قبلی را نیز حفظ کنیم که این نیازمند یک روحیه واقعاً تلاشگر است، روحیهای که از کار کردن بیش از گذشته در جهت تحقق یک رؤیا خسته نشود.
فراموش نکنیم خیلی از کسب و کارهای امروزی هم در شرایط مشابه سالهای قبل شکل گرفتهاند.
در انتها برای قدم گذاشتن در دنیای استارتاپها در این شرایط نه بیش از حد خوشبین باشیم نه بیش از حد بدبین. واقعبین بودن در هیچ شرایطی ختم به متضرر شدن نخواهد شد.
سید محمد امامینژاد: بازار هر چقدر هم که خراب باشد برای یک کارآفرین اصل بر شروع کسب و کار است و هیچ سدی مانع این اصل نمیشود گرچه به بهای جان که ارزشمندترین سرمایه است تمام شود اما اینکه چقدر این تفکر در میان آحاد جامعه جریان دارد از حیطه نظر من خارج است
پرویز کرمی: وقتی آقای مکرون رئیس جمهوری فرانسه سر کار میآید ایده startup nation یا ملت استارتاپی را مطرح میکند و میگوید جامعه سنتی و فرتوت و پولدار فرانسه باید برود به سمت استارتاپها
میلاد نوری: بنیانگذاران استارتاپها و صاحبان ایده در ایران و جهان، در گام ابتدایی بهدنبال حل کردن یک مشکل یا تسهیل یک موضوع در زندگی افراد بودهاند. آنها در واقع میخواستند ببینند چگونه و به چه شکل از روشهایی که برای حل یک مشکل ارائه میدهند، میتوانند کسب درآمد کنند