مغز انسان، پر باگترين قطعه بعد از اينترنت اكسپلورر است. براي اينكه بدانيد باگ چيست به اين مثال توجه كنيد: مثلا گاهي به ذهن خود ميگوييد ميخواهم به باشگاه بروم. ولي ناگهان متوجه ميشويد به جاي اين كار به فيسبوك رفته و وضعيت خود را آپديت كردهايد. به اين عملكرد مغز، باگ مغزي ميگويند.
خوشبختانه من اين مشكل را حل كردم. فقط ابتدا اجازه دهيد نحوهي عملكرد مغز انسان سالم را توضيح دهم و سپس راهحل را بيان نمايم.
اگر به مغز خود نگاه كنيم ميبينيم كه چقدر پيچيده و عجيب است.
مغز ما رويدادمحور است، يعني تا وقتي رويدادي رخ نداده هيچ كاري نميكند و بعد از وقوع، به آن رويداد پاسخ مي دهد. مثلا وقتي دستتان به ظرف داغي ميخورد و ميسوزد، زود دستتان را عقب ميكشيد، يا وقتي شكمتان قار و قور ميكند به دنبال غذا ميرويد.
متاسفانه رويدادهاي زيادي در اطراف ما وجود دارند، ولي ذهن ما فقط توانايي پردازش تعداد محدودي از اين رويدادها را دارد. سيستم اولويتبندي مغز ما كمي مشكل دارد. مثلا در مغز ما به طور پيشفرض، اولويت نشستن بالاتر از اولويت كار كردن است.
ولي صبر كنيد! ما باهوشتر از اين حرفها هستيم. مگر اينطور نيست كه مغز ما زرنگ و هوشيار است و رياضي را حل كرده و شطرنج بازي ميكند و تمرينها را كپي مينمايد؟ بله، همينطور است. ولي اين بخش هم رويدادمحور است و گاهي اوقات كار نميكند. مغز ما از نظر مصرف انرژي كاملا كارآمد عمل ميكند و فقط در مواقع كاملا ضروري CPU خود(يعنی واحد پردازش هوشياري) را روشن ميكند. اگر ديديد يك ساعت رانندگي كردهايد و اصلا حواستان نبوده است، بدانيد كه هوشياري مغز شما به حالت استندباي رفته است.
حتي اگر تمايل به ورزش نداشته باشيد، هوشياريتان به شما ميگويد ورزش كنيد، چون ميبيند مزاياي طولانيمدت آن بيشتر از سختيهاي كوتاهمدت آن است. تا وقتي كه اين قسمت كنترل شما را در دست دارد شما هم طبق آن عمل ميكنيد. ولي هوشياري به توان و انرژي زيادي نياز دارد. وقتي شارژ باتري ذهن شما كم ميشود هوشياري جاي خود را به اولويتهاي بالاتر مثل بازي و استراحت ميدهد.
باگزدايي:
ميخواهيم براي باگها يك رويداد جديد اضافه كنيم. افراد عادي ممكن است اين رويداد را "عادت" بنامند. رويداد جديد ما با يك گذار شروع ميشود. به عنوان مثال وقتي بيدار ميشويد، اين يك گذار است. رسيدن به پشت ميز كارتان هم يك گذار محسوب ميشود. رسيدن به خانه هم يك گذار ديگر است. این همان لحظهی گذار است که در حین آن، رفتار ما توسط بالاترين اولويت مغزمان تعیین میشود. وقتي به خانه ميرسيد مغزتان ممكن است بگويد "من خسته هستم، برو روي مبل دراز بكش". ولي ما بايد جلوي اين كار را بگيريم. اگر به برنامهنويسي مغز(B#) مسلط نيستيد اصلا نگران نباشيد. فقط كافي است اين سه كلمه را به خاطر داشته باشيد: " نه گفتن، كار درست، همينحالا". حالا اين سه كلمه را به تفكيك توضيح ميدهم:
"نه گفتن ":
اول از همه بايد تمام رويدادهاي ديگر را متوقف كنيم. براي اينكه بتوانيم بر عوامل حواسپرتي غلبه كنيم يك ترفند وجود دارد و آن اين است كه هدف خود را واقعا ساده بگيريد. نه، يعني اينكه به راحتي كارهاي ديگر را رد كنيد. اگرمغزتان ميگويد فيسبوك را چك كنيد بگوييد نه. اگر كسي از شما 5 دقيقه وقت ميخواهد بگوييد نه. اگر كار واجبي هم برايتان پيش آمد بگوييد فعلا نه. البته ممكن است استثناهايي هم وجود داشته باشد. به هر حال موارد استثنا هر لحظه ممكن است رخ بدهد، مثلا اگر خانهتان آتش گرفت غريزهي بقاي شما اولويت پيدا خواهد كرد. با نه گفتن به همه چيز، كارخود را شروع كنيد. ممكن است اين نگراني برايتان پيش آيد كه اگر به درخواستهاي ديگران و همه چيز نه بگويم ممكن است به يك ربات جامعهستيز تبديل شوم. شما براي آن كارهاي حواسپرتكن هميشه وقت داريد. مطمئن باشيد كه ديگران هم شما را درك ميكنند. هدف اين است كه آنچه برايتان بيشترين اهميت را دارد انجام دهيد.
"كار درست":
حالا از خودتان بپرسيد يك كار "درست" كه الان بايد انجام دهيد چيست. دقت كنيد كه نگفتم سه كار درست، گفتم يك كار درست. بله، فقط يك كار درست وجود دارد. لازم نيست زياد به اين فكر كنيد، چون مغز هوشيار شما بايد شب قبل براي شما تصميم گرفته باشد كه چه كار درستي انجام دهيد: شما هميشه يك كار درست را ميخواهيد انجام دهيد، ولي هرگز وقت آن را پيدا نميكنيد. فرق مهمي كه در اينجا وجود دارد فرق بين كارهاي مهم و فوري است. مهمترين كارهاي زندگي ما (مثل تغذيهي سالم) خيلي فوري نيستند. رويدادهاي باگدار مغز ما هم خيلي خوب ميتوانند كارهاي فوري مثل زنگ زدن تلفن را تعيين كنند. بنابراين هنگام انتخاب، كارهاي مهم را به كارهاي فوري ترجيح دهيد، چون در درازمدت به نفعتان خواهد بود.
"همينحالا":
انجام كار درست را بلافاصله شروع كنيد. به خودتان نگوييد كه بعد از چك كردن ايميل، اين كار را ميكنم. حتي براي فكر كردن در مورد آن هم وقت نگذاريد، فقط شروع كنيد. شروع هر كاري، هميشه سختترين قسمت آن كار است. اينرسي زيادي كه شروع هر كار را دشوار ميسازد، به همان اندازه هم ميتواند متوقف كردن آن كار را سخت نمايد. اين راهحل ساده خيلي موثر است، چون وقتي از يك مكان به مكاني ديگر ميرويد مغز شما رويدادهاي غيرمنتظرهاي را دريافت ميكند و بايد در مورد اقدامات جديد تصميم بگيرد، و وقتي يك اقدام را انتخاب ميكند تمايل دارد به آن كار ادامه دهد.
متاسفانه ما وقتي از مكاني به مكان ديگر ميرويم، در اين گذارها بيشتر تمايل داريم تصميمات سطحپايين و نابخردانه را انتخاب كنيم، چون در مورد آنها فكر نميكنيم. با انتخاب هاي درست، گذارهاي خود را متوقف كنيد. در اين صورت ميبينيد كه توانستهايد كاري را كه برايتان مهم بوده است انجام دهيد.
فقط اين سه كلمه را به ياد داشته باشيد: "نه گفتن، كار درست، همين حالا". با اين سه كلمهي كوتاه، ميتوانيد عادت هاي خود را تغيير داده و براي زندگي خود برنامهريزي نماييد.
برگرفته از سايت businessinsider.com